آیینه

آیینه
کجاست آینه که تا نظر به سوی او کنم
که روزگار رفته را دوباره جستجو کنم
نگفته های خفته را نگفتنی نگفته را
به واژه آشنا کنم چو با تو گفتگو کنم
بهار خستۀ مرا نشانۀ نشاط کو؟
که گلشن امید را زشوقش آبرو کنم
کجاست دست های تو پرنده های عاطفه
که پر کشند در تنم که با امید خو کنم
شط نگاه سبز تو بهانه های بودنم
بخوان که باغ خویش را بهار آرزو کنم

حمیرا نکهت دستگیرزاده

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *