هر نفس نالد گرفتاری بعشق نوگلی

هر نفس نالد گرفتاری بعشق نوگلی
نیست خالی یکدم این باغ از نوای بلبلی
بستهٔ زنجیر لیلی بود مجنون سال‌ها
من گرفتارم کنون در دام مشکین کاکلی
بسکه مشتاقم برم حسرت چو بینم در چمن
محرم سروی تذروی همدم مرغی گلی
نیست از دردی برون صوت حزین فاخته
غالبا دارد گرفتاری بجعد سنبلی
قول ناصح نشنود مست محبت تا بود
از دم مطرب نوایی و ز صراحی غلغلی
خال مشگین یاد می آرد از آن چاه ذقن
زین که روزی جادویی بودست و چاه بابلی
نوبهاران داشت بلبل در چمن گلبانگ عشق
حالیا دارد فغانی این نوا بهر گلی
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *