مخمس اول احمد محمود امپراطور بر غزل کمال الدین مسعود خجندی

مخمس اول احمد محمود امپراطور بر غزل کمال الدین مسعود خجندی

در مجمر عشق تو جهیدن نگذارند
چون اشک بسوی تو دویدن نگذارند
یعنی ز خدای هم طلبیدن نگذارند
ما را ز گلی روی تو چیدن نگذارند
چیدن چه خیالست که دیدن نگذارند
****
آسایش جان است می و رطل گران را
بر همچو منی پر شده از آه و فغان را
پر گشته ببین دور و برت بد نظران را
صد شربت شیرین ز لبت خسته دلان را
نزدیک لب آرند و چشیدن نگذارند
****
تلخ آمده ام رفته دل خود بفروشم
تاکی ز حقیقت نگهی خویش بپوشم
ای ملک شرافت تویی مانند سروشم
گفتم شنود مژده ای دشنام تو گوشم
آن نیز شنیدم که شنیدن نگذارند
****
قلب و جگرم گشت ز غم آبله باران
به روی تو گویا که فتادیم به زندان
جز غصه نداریم به ماه ها لبِ خندان
زلف تو چه امکان کشیدن که رقیبان
سر در قدمت نیز کشیدن نگذارند
****
از خون دل و دیده بجز درد چه حاصل
آخر بشود ختم همه دعوی باطل
هرجا که روی سوی تو داریم تمایل
بخشای بر آن مرغ که خونش گه بسمل
بر خاک بریزند و طپیدن نگذارند
****
از ظلم کجا می شود آباد که این قوم
پر گشته به هر معنی اضداد که این قوم
ما که و کجا داندی ایراد که این قوم
دل شد ز تو صد پاره و فریاد که این قوم
نعره زدن و جامه دریدن نگذارند
****
آخر برسد دست تو این نامه و پیغام
محمود نگویی که به عشقت شده ناکام
آغاز ز هر چه که بود داردی انجام
مگریز کمال از سر زلفش که درین دام
مرغی که در افتاد پریدن نگذارند

یکشنبه ۲۰ میزان ۱۳۹۳ هجری آفتابی
که برابر میشود به ۱۲ اکتوبر ۲۰۱۴ میلادی
سرودم
احمد محمود امپراطور

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *