ديده ام ديد و دل کشيد ترا

ديده ام ديد و دل کشيد ترا
شوق با نقد جان خريد ترا
چقدر خوب و خوشنما و قشنگ
خالق عالم آفريد ترا
ديدی ای دلربا به خانهٔ من
جذبهٔ عشق آوريد ترا
سر او از تنش بريده شود
هر کی از پهلويم بريد ترا
غم هجران دلبری آخر
تا به دامن يخن دريد ترا
شکر او بايد هر نفس گويي
آنکه اين رنگ پروريد ترا
پدرت بين موتری بگذشت
خوب شد همره ام نديد ترا
شاد باش عشقری که پير شدي
نوجوانان شده مريد ترا
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *