چه عیدست اینکه قربانت نگشتم

چه عیدست اینکه قربانت نگشتم
شهید تیغ عریانت نگشتم
ندادم سر به قربانگاه نازت
که خاک راه جولانت نگشتم
شدم خاک ره و برباد رفتم
دریغا گرد دامانت نگشتم
حق تیغت بگردن ماند مارا
که شیراز گریبانت نگشتم
شدم هندوی خالت برهمن وار
قبول قشقه بندانت نگشتم
رضا بودم که خونم را بریزی
از آنرو عذرخواهانت نگشتم
بحسرت عشقری با یار می گفت
هلاک تیر مژگانت نگشتم
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *