تموز ما چه غریبانه و چه سرد گذشت

تموز ما چه غریبانه و چه سرد گذشت
کبود جامه ازین تنگنای درد گذشت

نسیم آنسوی دیوار نیز زخمی بود
چو از قبیلة اشباح خوابگرد گذشت

ز دوستان گرانجان کجا برم شکوه
کنون که خصم سبکمایه هر چه کرد گذشت

دلم نه بندة افلاک شد نه بردة خاک
ز آبنوس رمید و ز لاژورد گذشت

بگو که کید شغادان به چاهسارش کُشت
مگو که وای ببین رستم از نبرد گذشت

درین غروب، غریبانه دل هوای تو کرد
حریق لاله ز رگهای برگ زرد گذشت

چو دل به دست ز کویت گذر کنم گویی
یکی ز شیشه فروشان دوره گرد گذشت

قسم به غربت واصف که در جهان شما
یگانه آمد و تنها نشست و فرد گذشت

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *