سپیده‌دم که وقت کار عامست

سپیده‌دم که وقت کار عامست نبیذ غارجی رسم کرامست مرا ده ساقیا جام نخستین که من مخمورم و میلم به جامست ولیکن لختکی باریکتر ده…

ادامه مطلب

در مدح منوچهربن قابوس

در مدح منوچهربن قابوس برآمد ز کوه ابر مازندران چو مار شکنجی و ماز اندر آن بسان یکی زنگی حامله شکم کرده هنگام زادن گران…

ادامه مطلب

در مدح ابوالحسن عمرانی

در مدح ابوالحسن عمرانی صنما! گرد سرم چند همی‌گردانی زشتی از روی نکو زشت بود گر دانی یا بکن آنچه شب و روز همی وعده…

ادامه مطلب

بساز چنگ و بیاور دوبیتی و رجزی

بساز چنگ و بیاور دوبیتی و رجزی که بانگ چنگ فرو داشت عندلیب رزی رسید پیشرو کاروان ماه خزان طناب راحله بربست روزگار خزی جهان…

ادامه مطلب

درمدح علی‌بن عمران

درمدح علی‌بن عمران جهانا چه بدمهر و بدخو جهانی چو آشفته بازار بازارگانی به درد کسان صابری اندرو تو به بدنامی خویش همداستانی به هر…

ادامه مطلب

در وصف بهار و مدح خواجه طاهر

در وصف بهار و مدح خواجه طاهر باد نوروزی همی در بوستان سامر شود تا به سحرش دیدهٔ هر گلبنی ناظر شود گل که شب…

ادامه مطلب

در مدح خواجه ابوالعباس

در مدح خواجه ابوالعباس بیار ساقی زرین نبید و سیمین کاس به باده حرمت و قدر بهار را بشناس نبید خور که به نوروز هر…

ادامه مطلب

ای دل چو هست حاصل کار جهان عدم

ای دل چو هست حاصل کار جهان عدم بر دل منه ز بهر جهان هیچ بار غم افکنده همچو سفره مباش از برای نان همچون…

ادامه مطلب

دوستان! وقت عصیرست و کباب

دوستان! وقت عصیرست و کباب راه را گرد نشانده‌ست سحاب سوی رز باید رفتن به صبوح خویشتن کردن مستان و خراب نیمجوشیده عصیر از سر…

ادامه مطلب

در مدح فضل‌بن محمد حسینی

در مدح فضل‌بن محمد حسینی یکی سخنت بگویم گر از رهی شنوی یکی رهت بنمایم اگر بدان بروی سبوی بگزین، تا گردی از مکاره دور…

ادامه مطلب

در صنعت «جمع و تقسیم» و مدح فرماید

در صنعت «جمع و تقسیم» و مدح فرماید بزن ای ترک آهو چشم آهو از سر تیری که باغ و راغ و کوه و دشت…

ادامه مطلب

این قصر خجسته که بنا کرده‌ای امسال

این قصر خجسته که بنا کرده‌ای امسال با غرفهٔ فردوس به فردوس قرینست همچون حرمش طالع سعدست و مبارک همچون ارمش نقش مهنا و گزینست…

ادامه مطلب

در وصف نوروز و مدح خواجه ابوالحسن بن حسن

در وصف نوروز و مدح خواجه ابوالحسن بن حسن روزی بس خرمست، می‌گیر از بامداد داد زمانه بده کایزد داد تو داد خواسته داری و…

ادامه مطلب

در مدح شیخ العمید(ابوسهل زوزنی)

در مدح شیخ العمید(ابوسهل زوزنی) چنین خواندم امروز در دفتری که زنده‌ست جمشید را دختری بود سالیان هفتصد هشتصد که تا اوست محبوس در منظری…

ادامه مطلب

در صفت بهار و مدح ابوالحسن

در صفت بهار و مدح ابوالحسن نوبهار آمد و آورد گل و یاسمنا باغ همچون تبت و راغ بسان عدنا آسمان خیمه زد از بیرم…

ادامه مطلب

با رخت ای دلبر عیار یار

با رخت ای دلبر عیار یار نیست مرا نیز به گل کار کار تا رخ گلنار تو رخشنده گشت بر دل من ریخته گلنار نار…

ادامه مطلب

در وصف نوروز و مدح خواجه احمدبن عبدالصمد وزیر

در وصف نوروز و مدح خواجه احمدبن عبدالصمد وزیر نوروز روز خرمی بیعدد بود روز طواف ساقی خورشید خد بود مجلس به باغ باید بردن،…

ادامه مطلب

در مدح علی‌بن محمد

در مدح علی‌بن محمد شبی گیسو فروهشته به دامن پلاسین معجر و قیرینه گرزن بکردار زنی زنگی که هرشب بزاید کودکی بلغاری آن زن کنون…

ادامه مطلب

در شرح شکایت

در شرح شکایت گاه توبه کردن آمد از مدایح و ز هجی کز هجی بینم زیان و از مدایح سود نی گر خسیسانرا هجی گویی،…

ادامه مطلب

ای بت زنجیر جعد، ای آفتاب نیکوان

ای بت زنجیر جعد، ای آفتاب نیکوان طلعت خورشید داری، قامت فردوسیان نافرید ایزد زخوبان جهان چون تو کسی دلربا و دلفریب و دلنواز و…

ادامه مطلب

نوروز برنگاشت به صحرا به مشک و می

نوروز برنگاشت به صحرا به مشک و می تمثالهای عزه و تصویرهای می بستان بسان بادیه گشته‌ست پرنگار از سنبلش قبیله و از ارغوانش حی…

ادامه مطلب

در وصف جشن مهرگان و مدح ابوحرب بختیار

در وصف جشن مهرگان و مدح ابوحرب بختیار برخیز هان ای جاریه، می در فکن در باطیه آراسته کن مجلسی، از بلخ تا ارمینیه آمد…

ادامه مطلب

در مدح فضل بن محمد حسینی

در مدح فضل بن محمد حسینی به نام خداوند یزدان اعلی که دارای دهرست و دادار مولی ملیک سماوات و خلاق ارضین به فرمان او…

ادامه مطلب

در شکایت از حسودان و دشمنان خود می‌فرماید

در شکایت از حسودان و دشمنان خود می‌فرماید حاسدان بر من حسد کردند و من فردم چنین داد مظلومان بده ای عز میر مؤمنین شیر…

ادامه مطلب

ای با عدوی ما گذرنده ز کوی ما

ای با عدوی ما گذرنده ز کوی ما ای ماهروی شرم نداری ز روی ما؟ نامم نهاده بودی بدخوی جنگجوی با هر کسی همی گله…

ادامه مطلب

همی‌ریزد میان باغ، لؤلؤها به زنبرها

همی‌ریزد میان باغ، لؤلؤها به زنبرها همی‌سوزد میان راغ، عنبرها به مجمرها ز قرقویی به صحراها، فروافکنده بالش‌ها ز بوقلمون به وادی‌ها، فروگسترده بسترها زده…

ادامه مطلب

در وصف نوروز و مدح (ملک محمد) قصری

در وصف نوروز و مدح (ملک محمد) قصری نوروز درآمد ای منوچهری با لالهٔ لعل و با گل خمری مرغان زبان گرفته را یکسر بگشاده…

ادامه مطلب

در مدح شهریار

در مدح شهریار رسم بهمن گیر و از نو تازه کن بهمنجنه ای درخت ملک! بارت عز و بیداری تنه اورمزد و بهمن و بهمنجنه…

ادامه مطلب

در خمار می دوشینم ای نیک حبیب

در خمار می دوشینم ای نیک حبیب آب انگور دو سالینه‌م فرموده طبیب آب انگور فراز آور یا خون مویز که مویز ای عجبی هست…

ادامه مطلب

آمد شب و از خواب مرا رنج و عذابست

آمد شب و از خواب مرا رنج و عذابست ای دوست بیار آنچه مرا داروی خوابست چه مرده و چه خفته که بیدار نباشی آن…

ادامه مطلب

نبیذ پیش من آمد به شاطی برکه

نبیذ پیش من آمد به شاطی برکه به خنده گفتم: طوبی لمن یری عکه خوشم نبیذ و خوشا روی آنکه داد نبیذ خوشم جوانی و…

ادامه مطلب

در وصف شراب فرماید

در وصف شراب فرماید ای باده! فدای تو همه جان و تن من کز بیخ بکندی ز دل من حزن من خوبست مرا کار به…

ادامه مطلب

در مدح سلطان مسعود غزنوی

در مدح سلطان مسعود غزنوی آمد نوروز ماه با گل سوری به هم بادهٔ سوری بگیر، بر گل سوری بچم زلف بنفشه ببوی، لعل خجسته…

ادامه مطلب

در شکرگزاری عید و مدح خواجه محمد

در شکرگزاری عید و مدح خواجه محمد ماه رمضان رفت و مرا رفتن او به عید رمضان آمد، المنه لله آنکس که بود آمدنی آمده…

ادامه مطلب

آمد ای سید احرار! شب جشن سده

آمد ای سید احرار! شب جشن سده شب جشن سده را حرمت، بسیار بود برفروز آتش برزین که درین فصل شتا آذر برزین پیغمبر آذار…

ادامه مطلب

می ده پسرا! برگل، گل چون مل و مل چون گل

می ده پسرا! برگل، گل چون مل و مل چون گل خوشبوی ملی چون گل، خودروی گلی چون مل مل رفت به سوی گل، گل…

ادامه مطلب

در وصف خزان و مدح احمدبن عبدالصمد وزیر سلطان مسعود

در وصف خزان و مدح احمدبن عبدالصمد وزیر سلطان مسعود المنة لله که این ماه خزانست ماه شدن و آمدن راه رزانست از بسکه درین…

ادامه مطلب

در مدح خواجه احمد عبدالصمد وزیر سلطان مسعود

در مدح خواجه احمد عبدالصمد وزیر سلطان مسعود آمدت نوروز و آمد جشن نوروزی فراز کامگارا! کار گیتی تازه از سر گیر باز لالهٔ خودروی…

ادامه مطلب

در تهنیت نوروز و مدح خواجه ابوالقاسم کثیر

در تهنیت نوروز و مدح خواجه ابوالقاسم کثیر نوروز فرخ آمدو نغز آمد و هژیر با طالع مبارک و با کوکب منیر ابر سیاه چون…

ادامه مطلب

الا وقت صبوحست، نه گرمست و نه سردست

الا وقت صبوحست، نه گرمست و نه سردست نه ابرست و نه خورشید، نه بادست و نه گردست بیار ای بت کشمیر، شراب کهن پیر…

ادامه مطلب

نوای تو ای خوب ترک نوآیین

نوای تو ای خوب ترک نوآیین درآورد در کار من بینوایی رهی گوی خوش، ورنه بر راهوی زن که هرگز مبادم ز عقشت رهایی ز…

ادامه مطلب

در وصف بهار و مدح فضل بن محمد حسینی

در وصف بهار و مدح فضل بن محمد حسینی وقت بهارست و وقت ورد مورد گیتی آراسته چو خلد مخلد گیتی فرتوت گوژپشت دژم روی…

ادامه مطلب

در مدح خواجه ابوسهل زوزنی

در مدح خواجه ابوسهل زوزنی نوروز روزگار نشاطست و ایمنی پوشیده ابر دشت به دیبای ارمنی بر یاسمین عصابهٔ در منضد است بر ارغوان طویلهٔ…

ادامه مطلب

چرخست ولیکن نه درو طالع نحسست

چرخست ولیکن نه درو طالع نحسست خلدست ولیکن نه درو جوی عقارست چون ابروی معشوقان با طاق و رواقست چون روی پریرویان با رنگ و…

ادامه مطلب

نوبهار از خوید و گل‌آراست گیتی رنگ رنگ

نوبهار از خوید و گل‌آراست گیتی رنگ رنگ ارغوانی گشت خاک و پرنیانی گشت سنگ گل شکفت و لاله بنمود از نقاب سرخ روی آن…

ادامه مطلب

در وصف بهار و مدح میرکامگار

در وصف بهار و مدح میرکامگار اندر آمد نوبهاری چون مهی چون بهشت عدن شد هر مهمهی بر سر هر نرگسی ماهی تمام شش ستاره…

ادامه مطلب

در مدح خواجه احمد وزیر سلطان مسعود غزنوی

در مدح خواجه احمد وزیر سلطان مسعود غزنوی ابر آذاری چمن‌ها را پر از حورا کند باغ پر گلبن کند، گلبن پر از دیبا کند…

ادامه مطلب

چو از زلف شب باز شد تاب‌ها

چو از زلف شب باز شد تاب‌ها فرو مرد قندیل محراب‌ها سپیده‌دم، از بیم سرمای سخت بپوشید بر کوه سنجاب‌ها به میخوارگان ساقی آواز داد…

ادامه مطلب

گرفتمت که رسیدی بدانچه می‌طلبی

گرفتمت که رسیدی بدانچه می‌طلبی گرفتمت که شدی آنچنان که می‌بایی نه هر چه یافت کمال از پیش بود نقصان نه هر چه داد، ستد…

ادامه مطلب

در وصف بهار و مدح شهریار

در وصف بهار و مدح شهریار نوبهار آمد و آورد گل تازه فراز می خوشبوی فزار آور و بربط بنواز ای بلنداختر نام‌آور، تا چند…

ادامه مطلب