كيست تا باري نوازد خاطرِ ناشاد ما را
گوش هوشى كو كه يكدم بشنود فرياد ما را
رنگ گل از ياد من رفت و من از ياد تو رفتم
اينقدر گوئيد از ما بيخبرصياد ما را
غير حرف قامتش چيزى دگر يادم نمى داد
راست ميگويم، بيامرزد خدا استاد ما را
كيست از ياران جانى، كز طريق دوستگانى
در قطار كشتگان بزمش آرد ياد ما را
نيست كس همسنگ من در “كوه غم بر دوش” بردن
بيستون داند صداى تيشه ى فرهاد ما را
ميفرستم سوى ايران شعر رنگين ضيا
تا ” رهي” گويد جوابِ خامه ى بهزاد ما را