آزار داری ای یار زیرا که یک زمستان

آزار داری ای یار زیرا که یک زمستان بگذشت و کس نیامدروزی زمانه زین در روزی بدین درازی ما از تو جسته دوری کز تو…

ادامه مطلب

سر زلف تو نه مشکست و به مشک ناب ماند

سر زلف تو نه مشکست و به مشک ناب ماند رخ روشن تو ای دوست به آفتاب ماند همه شب زغم نخسبم که نخسبد آنچه…

ادامه مطلب

ای جهانی ز تو به آزادی

ای جهانی ز تو به آزادی بر من از تو چراست بیدادی دل من دادی و نبود مرا از دل بیوفای تو شادی دل دهان…

ادامه مطلب

سیاه چشما! مهر تو غمگسار منست

سیاه چشما! مهر تو غمگسار منست به روزگار خزان روی تو بهار منست دلم شکار سیه چشمکان تست و رواست از آنکه دولب شیرین تو…

ادامه مطلب

ای عاشقان گیتی یاری دهید یاری

ای عاشقان گیتی یاری دهید یاری کان سنگدل دلم را خواری نمود خواری چون دوستان یکدل در پیش او نهادم بستد به دوستی دل ننمود…

ادامه مطلب

شه زاولستان محمود غازی

شه زاولستان محمود غازی سر گردنکشان هفت کشور به نیزه کرگدن را بر کند شاخ به زوبین بشکند سیمرغ را پر

ادامه مطلب

باز یارب چونم از هجران دوست

باز یارب چونم از هجران دوست باز چون گم گشته ام جویان دوست تا همی خایم لب و دندان خویش ز آرزوی آن لب و…

ادامه مطلب

عشق آتشیست کآب نیابد بر او ظفر

عشق آتشیست کآب نیابد بر او ظفر ای دل چرا نکردی زآتش همی حذر آری حذر نکردی تا سوخته شدی تو سوختی و با تو…

ادامه مطلب

باغبان! زیر سرو بن منشین

باغبان! زیر سرو بن منشین نه کجا سرو نیست نیست زمین نه همه سایه زیر سرو بود زیر شاخ سمن شو و بنشین باغ تو…

ادامه مطلب

طرب کنم که مرا جای شادی و طربست

طرب کنم که مرا جای شادی و طربست مرا بدین طرب، ای سیدی دوسه سببست یکی که کودک من با منست باده بدست دگر که…

ادامه مطلب

بر وعده مرا شکیب فرمایی

بر وعده مرا شکیب فرمایی تا کی کنم ای صنم شکیبایی از بهر سه بوسه مستمندی را خواهی که سه سال صبر فرمایی راز دل…

ادامه مطلب

گفتم چو به گرد سمنت سنبل کاری

گفتم چو به گرد سمنت سنبل کاری دعوی ز دلم بگسلی ای ترک حصاری دعوی تو ای ترک فزونتر شد تا تو گرد سمن تازه…

ادامه مطلب

بامدادان پگاه آمد بر بسته کمر

بامدادان پگاه آمد بر بسته کمر غالیه بر سرو کرد (؟) و برون رفت بد کس فرستادم و گفتم که بدینگونه مرو که بدین گونه…

ادامه مطلب

لطفی اگرکنی به نگاهی چه می شود

لطفی اگرکنی به نگاهی چه می شود خشنود اگر شوم زتو گاهی چه می شود سیراب اگر شود ز توای ابر مرحمت در خشکسال هجر…

ادامه مطلب

این منم کز تو مرا حال بدین جای رسید

این منم کز تو مرا حال بدین جای رسید این تویی کز تو مرا روز چنین باید دید من همانم که به من داشتی از…

ادامه مطلب

مرا گر چو من دوستداری نباید

مرا گر چو من دوستداری نباید مرا نیز همچون تویی کم نیاید جدایی همی جویی ازمن ولیکن ترا گر بشاید مرا می نشاید چرا مهربانی…

ادامه مطلب

به حق آنکه مرا هیچ کس به جای تو نیست

به حق آنکه مرا هیچ کس به جای تو نیست جفا مکن که مرا طاقت جفای تو نیست جفا چه باید کردن بر آنکه در…

ادامه مطلب

من بدین بیدلی و دوست بدین سنگدلی

من بدین بیدلی و دوست بدین سنگدلی من بدین محتملی یار بدین مستحلی یار معشوق من از مستحلی بر نخورد تا نیاید زمن این بیدلی…

ادامه مطلب

بهشت روی منا گر همی روی به سفر

بهشت روی منا گر همی روی به سفر مرا ببر به سفر یا دل مرا تو مبر مرا ز رفتن تو چند گونه درد سرست…

ادامه مطلب

ندهم دل به دست تو ندهم

ندهم دل به دست تو ندهم گربه تو دل دهم ز تو نرهم کوی تو جایگاه فتنه شده ست بر سر کوی تو قدم ننهم…

ادامه مطلب

بوسه ای از دوست ببردم به نرد

بوسه ای از دوست ببردم به نرد نرد برافشاند و دو رخ سرخ کرد سرخی رخساره آن ماهروی بر دو رخ من دو گل افکند…

ادامه مطلب

نگار من چو ز من صلح دیدو جنگ ندید

نگار من چو ز من صلح دیدو جنگ ندید حدیث جنگ به یک سو نهادو صلح گزید عتابها ز پس افکندو صلح پیش آورد حدیث…

ادامه مطلب

تا کی بوداین شوخی و تاکی بود این جنگ

تا کی بوداین شوخی و تاکی بود این جنگ زین شوخی و زین جنگ نگردد دل من تنگ صلحست مرابا تو و بامن نکنی صلح…

ادامه مطلب

نوبهارآمدو بشکفت بیکبار جهان

نوبهارآمدو بشکفت بیکبار جهان بر سر افکندزمین هر چه گهر داشت نهان تاز خواب خوش بگشاد گل سوری شم لاله سرخ ببندد همی از خنده…

ادامه مطلب

از بس شمار بوسه که دوش آن نگار کرد

از بس شمار بوسه که دوش آن نگار کرد با روزگار کار من اندر شمار کرد دیدم شمار و بوسه ندیدم همی به چشم بی…

ادامه مطلب

چه کنم دل که همه درد و غم من زدلست

چه کنم دل که همه درد و غم من زدلست دل که خواهد ببرد، گو ببر، از من بحلست سال تا سال گرفتار دل مستحلم…

ادامه مطلب

همه نعیم سمر قند سر بسر دیدم

همه نعیم سمر قند سر بسر دیدم نظاره کردم در ناغ و راغ و وادی و دشت چو بود کیسه و جیب من از درم…

ادامه مطلب

ای ترک حق نعمت عاشق شناختی

ای ترک حق نعمت عاشق شناختی رفتی و ساختی ز جفا هر چه ساختی کردار من به پای سپردی و کوفتی گرد هوای خویش گرفتی…

ادامه مطلب

خدای داند بهتر که چیست در دل من

خدای داند بهتر که چیست در دل من ز بس جفای توای بیوفای عهدشکن چو مهربانان در پیش من نهادی دل نبرد و برد دلم…

ادامه مطلب

همی روی و من از رفتن تو ناخشنود

همی روی و من از رفتن تو ناخشنود نگر به روی منا تا مرا کنی پدرود مرو که گر بروی باز جان من برود من…

ادامه مطلب

ای دوستی نموده و پیوسته دشمنی

ای دوستی نموده و پیوسته دشمنی درشرط مانبود که با من تو این کنی دل پیش من نهادی و بفریفتی مرا آگه نبوده ام که…

ادامه مطلب

چو روی تو نبود لاله بهاری نه

چو روی تو نبود لاله بهاری نه چو قد تو نبود سرو جویباری نه ز دلبران نبودچون تو دلشکن یاری زعاشقان نبود چون منی به…

ادامه مطلب

هندوی بد که ترا باشد و زان تو بود

هندوی بد که ترا باشد و زان تو بود بهتر از ترکی کان تو نباشد، صد بار هندوان شوخک و شیرینک و خوش با نمکند…

ادامه مطلب

ای رفته من از رفتن تو باغم ودردم

ای رفته من از رفتن تو باغم ودردم مردم زتو وزین قبل از شادی فردم تا وصل ترا هجر تو ای ماه فرو خورد دردی…

ادامه مطلب

خواستم از لعل او دو بوسه و گفتم

خواستم از لعل او دو بوسه و گفتم تربیتی کن به آب لطف خسی را گفت یکی بس بود و گر دوستانی فتنه شود آزموده…

ادامه مطلب