‏‎روش چرخ چون عيد بيايد

‏‎روش چرخ چون عيد بيايد
‏‎طفلى به پدر گفت كه چون عيد بيايد
‏‎هر جا كه دلى هست، به شادى بگرايد
‏‎آن يك به بر دوش كند جامه ى رنگين
‏‎اين يك بخور و نوش دهانى بگشايد
‏‎گاهى پسر از پيش پدر هديه ستاند
‏‎ گاهى پدر از روي پسر بوسه ربايد
‏‎آن را كه چو ما برگ و نواى طربى نيست
‏‎ در خاطر غمديده به جز غم نفزايد
‏‎چرخ از چه به جز خاطر غمديده نخواهد
‏‎دهر از چه به جز خواجه نوازى ننمايد
‏‎زينگونه روش چرخ كهن توز چه خواهد
‏‎كاينجا بفزايد غم و آنجا بزدايد
‏‎تا چند چنين چشم دوبين است جهان را
‏‎تا كى فلك آهنگ مخالف بسرايد؟
دانا پدرش گفت كزين پست و بلندى
نگزاى دل خويش كه عاقل نگزايد
گيتى نبود خوان ضيافت من و ما را
كز تلخى و شيرينى وى شكوه ببايد
رمزيست در اين داد و دهش پير فلك را
مخروش،كه در كار قضا خُرده نشايد
استاد ضيا قاريزاده
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *