از تو امشب یک «خداحافظ» بدهکارم رفیق

از تو امشب یک «خداحافظ» بدهکارم رفیق
این دل و آن دل مکن دیگر میازارم رفیق
شاید امشب شاعری خود را طناب‌آویز کرد
صبح خواهی دید رقصان بر سرِ دارم رفیق
گرچه می‌دانم نمی‌آیی نیا، میل خودت
در قیامت وعدهٔ دیدار بگذارم رفیق
روزگارِ مرگ‌های بی‌وصیت‌نامه است
من چه بنویسم گمشکو… من گرفتارم رفیق
مرد هم در روز بد می‌گرید؛ اما بی‌صدا
نرم‌نرمک روی دامن اشک می‌بارم رفیق
نقطهٔ صفر است و خط آخر و من یک‌نفر
تو برو برگرد، من قصد سفر دارم رفیق
یحیا جواهری
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *