با خنده‌ات ما را شکست بیش‌تر دادی

با خنده‌ات ما را شکست بیش‌تر دادی
مانند یک سیگار با کبریت در دادی
ما پاره‌های دل به راهت ریختیم و تو…
یک دسته گل آخر به دست رهگذر دادی
پرواز را آموختم از چشم‌های تو
این کِرم اگر پروانه شد، تو بال و پر دادی
آیا به یادت هست روزی را که می‌گفتی
قشلاق خالی شد ز آدم… گریه سر دادی؟
گفتی مرا باخود ببر در شهر، پرسیدم
ایل و تبارت؟ پاسخم با چشم تر دادی
زآن بعد چندین بار این دنیا قیامت شد
تو یک‌تنه تاوان لج‌های پدر دادی

آی دنیا! یک پیاله شوکران‌ات چند؟
بر هفت جد من فقط خونِ‌جگر دادی
یحیا جواهری
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *