تو رفته‌ای و طنین صدای تو باقی‌ست

تو رفته‌ای و طنین صدای تو باقی‌ست
دلم هنوز بزنگاه صبر و مشتاقی‌ست
زبان فلسفه و شعر را نمی‌فهمد
گمانم این دلِ عاشق، جوان قشلاقی‌ست
خدا به کار خود استاد کامل است ای دل
کمی تو حوصله کن های‌وهوی ‌ما ناقی‌ست
پس از تولد آدم به هر کجا کم و بیش
همین چراغ و همین محفل و همین ساقی‌ست
دو دل، دو چشم، دو عاشق چو متصل گردند
جرّقه‌یی که پدید آورند اشراقی‌ست
من از نهایت اندوه خویش بی‌خبرم
زبان من متکلم به علم آفاقی‌ست
یحیا جواهری
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *