دیگر ندارد با کسی پیوند، دیوانه

دیگر ندارد با کسی پیوند، دیوانه
بر روی دنیا می‌زند لبخند دیوانه
شاید رسولان رفته در سیارهٔ دیگر
دنیای ما افتاده دستِ چند دیوانه
از عقل‌کُل‌ها خسته شد چندان‌که عقل‌اش را
تا آخرین مثقال؛ دور افکند دیوانه
حالا به میدان آی و چرخی زن، قیامت کن!
از پای تو زنجیر وا کردند دیوانه!
دنیا برای آدم دیوانه فردوس است
این‌جا ندارد هیچ خویشاوند دیوانه
چیزی نخواهد از خدا جز گوشهٔ امنی
یک استکان چای و دو سه تا قند دیوانه
دنیای ما دنیای دیوانه ست، وارونه‌ست
خوش باش و مستی کن، بزن لبخند دیوانه
یحیا جواهری
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *