ترانه‌های کوچک غربت, شبانه

نه
تو را برنتراشیده‌ام از حسرت‌های خویش:
پارینه‌تر از سنگ
تُردتر از ساقه‌ی تازه‌روی یکی علف.

تو را برنکشیده‌ام از خشمِ خویش:
ناتوانیِ‌ خِرَد
از برآمدن،
گُر کشیدن
در مجمرِ بی‌تابی.

تو را بر نَسَخته‌ام به وزنه‌ی اندوهِ خویش:
پَرِّ کاهی
در کفّه‌ی حرمان،
کوه
در سنجشِ بیهودگی.

تو را برگزیده‌ام
رَغمارَغمِ بیداد.
گفتی دوستت می‌دارم
و قاعده
دیگر شد.

کفایت مکن ای فرمانِ «شدن»،
مکرّر شو
مکرّر شو!

۱۷ مردادِ ۱۳۵۹

© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو

احمد شاملو

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *