Khalilullah Khalili – خلیل الله خلیلی

زندگی‌نامه استاد خلیل الله خلیلی شاعر معاصر و بر جسته افغانستان

در قرن گذشته ( در ۱۲۸۶ خورشيدي ) در حوالي كابل و در منطقه ی باغ جهان آرا ، در خانة ميرزا محمدحسين‌خان معروف به مستوفي‌الممالك فرزندي به دنيا آمد كه او را خليل‌الله نام نهادند. اين مستوفي‌الممالك از شخصيت‌هاي صاحب‌نفوذ عصرش بود كه يازده‌سال پس از تولد فرزندش به دست دولت وقت كشته شد. خليل‌الله كه در هفت‌سالگي نيز مادر را از دست داده‌ بود، زندگي پرفرازو نشيبي يافت‌. تبعيد او به قلعة صدق‌آباد در دوازده‌سالگي و بازماندن از تحصيل رسمي‌، از ديگر وقايع زندگي او بود. اما او فردي بود صاحب استعداد و با پشتكار، با وجود تنگناهايي كه برايش پيش آمده‌بود، با بهره‌مندي از محضر استادان ادب و دانش روزگار خويش‌، به طور غيررسمي درس خواند و توانست به ‌زودي در شعر و ادب و سياست از چهره‌های ممتاز عصر خود شود.
او شاعري بود صاحب‌ قريحه‌ ، اديبي بود دانشمند و سياستمداری بود فرهنگ‌ ‌دوست‌. خليلي در طول زندگي خود مسووليت‌های مهمي را در عرصة فرهنگ و سياست كشور بر عهده گرفت‌. چندي نايب ریيس دانشگاه كابل بود و مدتي نيز ريس مستقل مطبوعات و مشاور مطبوعاتي محمدظاهرشاه‌، و در نهايت سفير افغانستان در عراق و عربستان‌. ولي آنچه شخصيت خليل‌الله خليلي را تبارز بخشيد، نه اين مسووليت‌ها، بلكه سروده‌ها و تحقيقات ادبي و تاريخي ارزش مند او بود. نام و آوازه‌ی او در اين عرصه‌ها به‌زودی از محدودة جغرافيايي افغانستان درگذشت و به همة قلمرو پهناور زبان فارسي كشيده شد. او در سال ۱۳۳۵ به دعوت وزارت فرهنگ ايران به اين كشور سفر كرد و در سال ۱۳۴۰ نيز به دعوت دانشگاه تهران ديداري ديگر از اين حوزة بزرگ زبان فارسي انجام داد. در هر دو بار ادباي ايراني او را سخت ستودند و شعرها برايش گفتند. ديوان خليلي نيز با تقريظ‌هايي از اهل ادب آن روز افغانستان و ايران همچون دكتر رضازاده شفق‌، دكتر لطف‌علي صورتگر، استاد بديع‌الزمان فروزانفر، سيد شمس‌الدين مجروح‌، سعيد نفيسي و صلاح‌الدين سلجوقي در تهران به چاپ رسيد. استاد فروزانفر در تقريظ خويش‌، چنين مي‌گويد: «استاد خليل‌الله خليلي يكي از سخن‌سرايان و دانشمندان عصر حاضر است و بي‌گمان وي را مي‌توان در شمار شعرای سخندان و سحركار اين روزگار آورد. استادي و چيره‌‌ زباني او در نظم دري از مطالعه ديوان وی به ‌خوبي آشكار است‌. قصايد ، غزليات ، رباعيات و مثنوياتش دليلي است روشن بر اين‌كه استاد در انواع سخن مهارت دارد و مي‌تواند از عهده هريك از شيوه‌های شاعری برآيد. با اين‌كه خليلي اسلوب و روش پيشينيان را در تركيب الفاظ و جملات رعايت مي‌كند، ولي در ابتكار مضامين و ابداع معاني‌، فكري توانا و معني‌آفرين دارد و از اين رو قوّت معني را با فصاحت و جزالت و حسن تركيب توام ساخته ‌است‌.»

ولي اوضاع كشور افغانستان در آرامش پيشين باقي نماند. در بهار ۱۳۵۷ دولت محمدداوود خان با كودتايي به دست ماركسيست‌ها سقوط كرد و حدود دو سال بعد، افغانستان به وسيله نيروهاي ارتش سرخ شوروي اشغال شد. مقاومت عليه رژيم حاكم شروع شد و خليلي نيز كه در آن ايّام در خارج از كشور به سر مي‌برد، پيرانه‌سر با سروده‌هاي حماسي و انقلابي‌اش به صف اين مجاهدان پيوست‌. البته براي او با آن سابقة ادبي و وجاهت سياسي‌، كاركردن با رژيم نيز مقدور بود و مسلماً اگر در مقابل دولت‌مردان وقت سر فرود مي‌آورد، همچنان مي‌توانست در بالاترين سطوح اداري مملكت مديريت كند، ولي او همان آوارگي و آزادگي را ترجيح داد. او از امريكا ـ كه در آن ايّام در آن به سر مي‌برد ـ به اسلام‌آباد كوچ كرد تا هرچه بيشتر با كشور خويش و مجاهدين مسلمان آن نزديك باشد. اين مقطع از زندگي خليلي‌، به همين جهت درخشندگي خاصي دارد و شعرهايي كه در اين دوره سروده شده‌، كاملاً متفاوت است با كارهاي قبلي اين شاعر. سروده‌هاي او به وسيله دفاتر گروه‌های جهادی افغانستان به چاپ مي‌رسيد و به طور پنهاني به داخل كشور مي‌رفت تا مجاهدين را به پايداري بيشتر تشويق كند. بدين گونه شاعر تا پايان عمر در اسلام‌آباد پاكستان و در مجاورت مراكز مقاومت به سر برد، تا اين‌كه در روز چهاردهم ارديبهشت ۱۳۶۶ در سن هشتادسالگي بدرود حيات گفت و در گورستان مجاهدين افغانستاني مقيم پاكستان به خاك سپرده‌شد، چنان كه باري خود سروده بود:

چون به غربت خواهد از من پيك جانان نقد جان‌
جا دهيدم در كنار تربت آوارگان‌
گور من در پهلوي آوارگان بهتر، كه من‌
بي‌كسم‌، آواره‌ام‌، بي‌ميهنم‌، بي‌خان‌ومان‌
همچو من اين‌جا به گورستان غربت خفته‌است‌
بس جوان بي‌وطن‌، بس پيرمرد ناتوان‌
كشور من سخت بيمار است‌، آزارش مده‌
زخم‌ها دارد، نمك بر زخم آن كمتر فشان‌
رقص‌رقصان از لحد خيزم اگر آرد كسي‌
مشت خاكي از ديار من به رسم ارمغان‌

امّا به‌راستي در خليلي چه چيزي بود كه او را بدين مايه در چشم فارسي‌زبانان افغانستان و حتّي ايران و تاجيكستان عزيز ساخت‌؟ خليلي شاعري بود خوش‌قريحه و صاحب طبعي روان‌. احاطه او بر ادب قديم‌، به شعرش استواريی بخشيده‌بود كه در ديگر اقران او كمتر ديده مي‌شد.

 

رباعیات | گزیده اشعار | تابلو ها و ترجمه اشعار