قصاید ظهیر فاریابی
نماز خفتن بیگاه،مست لا یعقل
نماز خفتن بیگاه،مست لا یعقل درآمد از درم آن ماه روی مهر گسل همه شمایل دیوانگان گرفته و لیک به زیر هر خم زلفش روان…
قصر هدی شد به سعی شاه مشیّد
قصر هدی شد به سعی شاه مشیّد رایت اسلام سر کشید به فرقَد شاه جهان شهریار عالم عادل خسرو غازی طغانشه بن موید آنک مرکب…
ز خواب خوش چو برانگیخت عزم میدانش
ز خواب خوش چو برانگیخت عزم میدانش مه دو هفته پدید آمد از گریبانش به روی خویش بیاراست عید گاه و مرا نمود هر نفسی…
چو ماه یکشبه بنهفت چهره از نظرم
چو ماه یکشبه بنهفت چهره از نظرم مه دو هفته درآمد به تهنیت ز درم بداد مژده عید از لطف چنانک گرفت ز فرق تا…
ای حکم تو چون قضای مبرم
ای حکم تو چون قضای مبرم در زیر نگین گرفته عالم خورشید ملوک نصرة الدین ای ذات تو نصرت مجسم تاریخ اساس پادشاهیت بر فطرت…
منم امروز و دلی زانده گیتی به دو نیم
منم امروز و دلی زانده گیتی به دو نیم بیم آنست هنوزم که به جان باشد بیم نه مرا مسکن و ماوی،نه مرا خانه و…
شاها درِ تو قبله شاهان عالم است
شاها درِ تو قبله شاهان عالم است گردون تو را مسحر و گیتی مسلم است مقصود آفرینش عالم تویی از آنک ذات مطهرت سبب نظم…
رویت از حسن در جهان سمر است
رویت از حسن در جهان سمر است عقد زلفت نشیمن قمر است زان رخ تازه ولب شیرین همه آفاق پر گل وشکر است تا دلم…
چو سنبل تو سر از برگ یاسمین بر زد
چو سنبل تو سر از برگ یاسمین بر زد غمت به ریختن خونم آستین بر زد رخ تو از عرق و نازکی بدان ماند که…
ای جهان را به تیغ داده قرار
ای جهان را به تیغ داده قرار کرده شاهان به بندگیت اقرار شاه آفاق اخستان توی آنک خواهد از خنجرت اجل زنهار همتت چون شهاب…
نباشدت نفسی در سر آن کله داری
نباشدت نفسی در سر آن کله داری که سر به کلبه احزان فرود آری بدین قدر دل ما هم نگه نخواهی داشت چه دلبری که…
شاها اساس ملک به تو استوار باد
شاها اساس ملک به تو استوار باد عمر تو همچو دور فلک پایدار باد هر آرزو که در دل اندیشه بگذرد همچون عروس ملک تورا…
روز جشن عرب و وقت نشاط عجم است
روز جشن عرب و وقت نشاط عجم است شادزی گرچه فلک باعث اندوه و غم است خویشتن رنجه مدار از قبل فقد مراد می خور…
چه پرتو است که اقبال در جهان افکند؟
چه پرتو است که اقبال در جهان افکند؟ چه غلغل است که دولت در آسمان افکند؟ غبار موکب شاه است یا نسیم بهشت؟ که بوی…
اَهذِهِ رَوزَةُ مِن ذاتِ اَحجالِ
اَهذِهِ رَوزَةُ مِن ذاتِ اَحجالِ اَم غُرَّةُ طَلَعَت فی شَهرِ شَوَالِ اِذا رَأیتُم هِلالَ العیدِفَاغتَبِقُوا بَعدَالفُطُورِ وَ غَنُّوا بَعدَ تَهلالِ عَهدی به وَهوَ کإلا کلیلِ…
مراد ز دست هنرهای خویشتن فریاد
مراد ز دست هنرهای خویشتن فریاد که هریکی به دگرگونه داردم ناشاد بزرگتر ز هنر در عراق عیبی نیست زمن مپرس که این نام بر…
سفر گزیدم وبشکست عهد قربی را
سفر گزیدم وبشکست عهد قربی را مگر به حله ببینم جمال سلمی را بلی چو بشکند از هجر اقربا را دل بسی خطر نبود نیز…
دوش در وقت آنک ضلّ زمین
دوش در وقت آنک ضلّ زمین کرد بر موکب شعاع کمین راست گفتی مظلّه ای ست سیاه سر برافراخته به چرخ برین دیدم اطراف ربع…
چو زهره وقت صبوح از افق بسازد چنگ
چو زهره وقت صبوح از افق بسازد چنگ زمانه تیز کند ناله مرا آهنگ جفای چرخ بگیرد مرا به سختی نای وفای یار در آویزدم…
ای بر زده به تقویت ملک آستین
ای بر زده به تقویت ملک آستین سلطان بر حقیقتی و شاه راستین شهپر برای تیر تو افکند روح قدس گیسو فدای پرچم تو کرد…
گیتی که اولش عدم و آخرش فناست
گیتی که اولش عدم و آخرش فناست در حقّ او گمان ثَبات و بقا خطاست بنیاد چرخ بر سر آب است ازین قِبَل پیوسته در…
سریر سلطنت اکنون کند سرافرازی
سریر سلطنت اکنون کند سرافرازی که سایه بر سرش افکند خسرو غازی فلک کلاه غرور این زمان ز سر بنهد که هست افسر شه بر…
دوش آوازه درافکند نسیم سحری
دوش آوازه درافکند نسیم سحری که عروسان چمن راست که جلوه گری عقل خوش خوش چو خبر یافت ازین معنی گفت راستی خوش خبری داد…
تو راست لعل شکر بار و در میان گوهر
تو راست لعل شکر بار و در میان گوهر میان لعل چرا کرده ای نهان گوهر به خنده چون لب یاقوت رنگ بگشائی ز شرم…
آنک به حق داور زمان وزمین است
آنک به حق داور زمان وزمین است خسرو پیروز بخت نصرة دین است حامی اسلام بیشکین که چو گردون مرکب دوران او همیشه بزین است…
هرچه فرّ و جاه قدرست ای همایون بارگاه
هرچه فرّ و جاه قدرست ای همایون بارگاه در حریم حضرتت جمع آمد از اقبال شاه در ازل چو نقش نیرنگ تو می زد نقش…
مرا مبَشر اقبال بامداد پگاه
مرا مبَشر اقبال بامداد پگاه نوید عاطفت آورد از آستانه شاه چه گفت ؟ گفت که رویت به کعبه کرم است نیاز عرضه کن و…
سپیده دم که صبا مژده بهار دهد
سپیده دم که صبا مژده بهار دهد دم هوا مدد نافه تتار دهد دل مرا که فراموش کرد عهد وصال نسیم باد صبا بوی زلف…
دلم که در همه عالم غم تو کرده مراد
دلم که در همه عالم غم تو کرده مراد امید ده که ز وصل تو کی رسد به مراد؟ منم که می سپرم سال و…
بگشاد عشق روی تو چون روزگار دست
بگشاد عشق روی تو چون روزگار دست دست غمت ببست مرا استوار دست در پای محنت تو از آن دست می زنم تا برنگیری از…
یک امشبم که خم ابروی تو محراب است
یک امشبم که خم ابروی تو محراب است چرا به گرد من از آب دیده غرقاب است مرا که با تو نشینم گریستن بر چیست…
گیتی ز فرّ دولت فرمانده جهان
گیتی ز فرّ دولت فرمانده جهان ماند به عرصه حرم و روضه جنان بر هر طرف که چشم نهی جلوه ظفر و ز هر جهت…
سر برافراخت بر سپهر برین
سر برافراخت بر سپهر برین مهد میمون پادشاه زمین زبده مکرمت زبیده وقت مریم روزگار و عصمت دین آنک در خانقاه عصمت او درس تشریف…
دل همی خواهد از آن پسته که شکّر گیرد
دل همی خواهد از آن پسته که شکّر گیرد جان طمع دارد از آن لعل که گوهر گیرد پسته تنگ تو از بهر علاج دل…
ایزد چو کارگاه فلک را نگار کرد
ایزد چو کارگاه فلک را نگار کرد از کاینات ذات تو را اختیار کرد نی نی هنوز کاف کن از نون خبر نداشت کایزد رسوم…
هوالعید یسقی بکاس المدام
هوالعید یسقی بکاس المدام هنیئالمن فاق کل الانام شهنشاه اعظم قزل ارسلان که از عدل او یافت گیتی نظام جهان داوری کاب شمشیر او بشوید…
گهی که بار دهد شاه بر سریر سرور
گهی که بار دهد شاه بر سریر سرور که باد تا به قیامت به عهد او معمور سپهر مجمره گردان بود به پایه تخت شمال…
سپیده دم که شدم محرم سرای سرور
سپیده دم که شدم محرم سرای سرور شنیدم آیت « تو بو الی الله » از لب حور به گوش جان من آمد ندای حضرت…
در این هوس که من افتاده ام به نادانی
در این هوس که من افتاده ام به نادانی مرا به جان خطر است از غم تو تا دانی مزاج دل به تأمل بدیدم اینک…
به حلقه ای که سر زلف یار بگشاید
به حلقه ای که سر زلف یار بگشاید زمانه را و مرا هر دو کار بگشاید ز دست رفتم و دستم نرفت در زلفش کزان…
هزار توبه شکسته ست زلف پر شکنش
هزار توبه شکسته ست زلف پر شکنش کجا به چشم در آید شکست حال منش؟ دل شکسته اگر زلف او بیا غالی کم از هزار…
گفتار تلخ از آن لب شیرین نه در خورست
گفتار تلخ از آن لب شیرین نه در خورست خوش کن عبارتت که خطت هرچه خوشتر است بگشای لب به پرسش من گرچه گفته ام…
سپیده دم که زند ابر خیمه در گلزار
سپیده دم که زند ابر خیمه در گلزار گل از سراچه خلوت رود به صُفه بار ز اعتدال هوا حکم جانور گیرد اگر به نوک…
خسروا ،وقت می گل فام است
خسروا ،وقت می گل فام است رونق عیش درین ایام است باغ پر مطرب خوش الحان است دشت،پرشاهد سیم اندام است در جهان نکهت انفاس…
ای نوشته دولتت منشور ملک جاودان
ای نوشته دولتت منشور ملک جاودان هچو عم سلطانی و همچون پدر سلطان نشان موسم نوروز و ملک خرم و شاه جوان فرصتی باشد جهان…
هر گز صبا ز زلف تو یک تار نشکند
هر گز صبا ز زلف تو یک تار نشکند تا قدر چین و قیمت تاتار نشکند جز در مثال بردن خطی ز عارضت نقاش عشق…
گل ز خرگاه چمن روی به صحرا دارد
گل ز خرگاه چمن روی به صحرا دارد سر می خوردن آن خرگه مینا دارد سبزه چون تازگی افزود به سر سبزی سال گلبن فتح…
زهی نظیر تو چشم زمانه نادیده
زهی نظیر تو چشم زمانه نادیده سیاستت به سزا گوش چرخ مالیده خرد که بر دوجهان نافذست فرمانش در آستان تو جز بندگی نورزیده ستارگان…
دادیم دل به دست تو در پای مفکنش
دادیم دل به دست تو در پای مفکنش غافل مشو ز ناله و زاری و شیونش چون دست در غمت زد و پا استوار کرد…
ای مهر و مه نتیجه رای منیر تو
ای مهر و مه نتیجه رای منیر تو حل کرده عقدهای فلک را ضمیر تو فخر ملوک نصرت دین بیشکین تویی کایزد برای نصرت دین…