کنون‌ که خور به ترازو رسید و آمد تیر

کنون‌ که خور به ترازو رسید و آمد تیر شدند راست شب و روز چون ترازو و تیر به‌ کوه سونش سیم و به باغ…

ادامه مطلب

مانَد به صنوبر قدِ آن تُرکِ سَمَن‌ بر

مانَد به صنوبر قدِ آن تُرکِ سَمَن‌ بر گر سوسن آزاد بود بار صنوبر آن سوسن آزاد پر از حلقهٔ زنجیر و آن حلقهٔ زنجیر…

ادامه مطلب

مَلِک سنجر جهانداری به میراث از پدر دارد

مَلِک سنجر جهانداری به میراث از پدر دارد پدر شادست در فردوس تا چون او پسر دارد ز فرّ و رسم و آیینش بیاراید همی‌گیتی…

ادامه مطلب

هر آن عاقل‌که او بندد دل اندر طاعت یزدان

هر آن عاقل‌که او بندد دل اندر طاعت یزدان نشایدکاو نپیوندد دل اندر خدمت سلطان سلامت باد آنکس ‌کاو بهم پیوندد و بندد تن اندر…

ادامه مطلب

همان بِه است که امروز خوش خوریم جهان

همان بِه است که امروز خوش خوریم جهان که دی‌ گذشت و ز فردا پدید نیست نشان از این سه روز که ‌گفتم میانه امروزست…

ادامه مطلب

یکی جادوست صورت‌گر دلیل گنبد گردون

یکی جادوست صورت‌گر دلیل گنبد گردون که اندر جادویی دارد نهفته‌ گوهر مخزون ازو در ملک آفاق است گوهرهای پر قیمت وز او در دین…

ادامه مطلب

آفتاب اندر شرف شد بر جهان فرمانروا

آفتاب اندر شرف شد بر جهان فرمانروا کرد دیگرگون زمین و کرد دیگرسان هوا داد فرمان تا کند در باغ نقاشی سحاب کرد یاری تا…

ادامه مطلب

آمد رسول عید و مه روزه نام او

آمد رسول عید و مه روزه نام او فرخنده باد بر شه‌گیتی سلام او سلطان جلال دولت باقی معز دین شاهی‌ که هست دولت و…

ادامه مطلب

اهل ملت چون به شب دیدند بر گردون هلال

اهل ملت چون به شب دیدند بر گردون هلال خرمی دیدند و فرخ داشتند او را به فال کِشتِ حاجت زود بدرودند بر دست امید…

ادامه مطلب

ای تازه‌ تر از برک گل تازه به بر بر

ای تازه‌ تر از برک گل تازه به بر بر پرورده تو را خازن فردوس به بَر بر عناب شکر بار تو هرگه‌ که بخندد…

ادامه مطلب

ای رفته مدتی به سعادت سوی سفر

ای رفته مدتی به سعادت سوی سفر باز آمده به نصرت و فیروزی و ظفر در صد سفر ملوک گذشته ندیده‌اند آن فتح و آن…

ادامه مطلب

ای شکفته سنبل و شمشاد تو بر ارغوان

ای شکفته سنبل و شمشاد تو بر ارغوان ای نهفته آهن و پولاد تو در پرنیان گه زسنبل زلف تو خرمن نهد بر لاله‌زار گه…

ادامه مطلب

ایا سرو قد ترک سیمین قفا

ایا سرو قد ترک سیمین قفا ندیدم به هجران تو جز جفا ببستی دلم را به بند دو زلف نخواهی نمودن مرا زان رها چگونه…

ادامه مطلب

با نصرت و فتح و ظفر و دولت والا

با نصرت و فتح و ظفر و دولت والا بنگر علم شاه جهان بر سر بالا لشکر شده آسوده و تِرمَذ شده ایمن نصرت شده…

ادامه مطلب

بر ماه لاله ‌داری و بر لاله مشک ناب

بر ماه لاله ‌داری و بر لاله مشک ناب در مشک حلقه‌داری و در حلقه بند و تاب میگون لب است و مغزم از آن…

ادامه مطلب

به دارالملک باز آمد تن آسان

به دارالملک باز آمد تن آسان خداوندِ بزرگانِ خراسان بهای ملت حق فخر امّت قوام ملک صدر دین یزدان سپهر جاه و خورشید محامِد مُحمد…

ادامه مطلب

تا باد خزان حُلّه برون کرد ز گلزار

تا باد خزان حُلّه برون کرد ز گلزار ابر آمد و پیچید قَصَب بر سر کُهسار تا ریخته شد پنجهٔ زرین ز چناران در هر…

ادامه مطلب

تا فرّ نوبهار بیاراست بوستان

تا فرّ نوبهار بیاراست بوستان باد صبا ز خاک برآورد پرنیان سَرْ گنج برگشاد و سَرِ نافه برگشاد یاقوت و مشک داد به ‌گلزار و…

ادامه مطلب

تهنیت‌ گویند شاهان را به جشن نامور

تهنیت‌ گویند شاهان را به جشن نامور جشن‌ را من تهنیت‌ گویم به شاه نامور سایهٔ یزدان ملکشاه آفتاب داد و دین شهریار شرق و…

ادامه مطلب

چنانکه ناصر دین هست پادشاه زمین

چنانکه ناصر دین هست پادشاه زمین نظام دین هدی هست کدخدای گزین بلند باشد و محکم بنای دولت و ملک چو پادشاه چنین باشد و…

ادامه مطلب

چون ز بُرج شیر سوی خوشه آمد آفتاب

چون ز بُرج شیر سوی خوشه آمد آفتاب شد به ابر اندر نهان «حتی توارت بالحجاب» ابر شد مانند چشم عاشقان اندر سِرشک مهر شد…

ادامه مطلب

چیست آن‌گوهرکه ارکان دست خمّار آورد

چیست آن‌گوهرکه ارکان دست خمّار آورد گوهری کان گوهر مردم پدیدار آورد لطف آب و رنگ آتش دارد و تا‌ثیر او آب سوی جان و…

ادامه مطلب

خیال صورت جانان شکست توبهٔ من

خیال صورت جانان شکست توبهٔ من جه صورت است که دارد خیال توبه شکن هوای او به دلم در نشست و کرد خراب چه ساکنی…

ادامه مطلب

دو گوهرند سزاوار مجلس و میدان

دو گوهرند سزاوار مجلس و میدان که فخر مجلس و میدان بود به این و به ان یکی به آب لطیف آمده پدید از خاک…

ادامه مطلب

ز بهر تهنیت عید پیش من شبگیر

ز بهر تهنیت عید پیش من شبگیر معطر آمد و آراسته بت‌ کشمیر نشاط کرده و از بهر عید برده به کار چو بوی خویش…

ادامه مطلب

سدید ملک ملک عارض خراسان است

سدید ملک ملک عارض خراسان است صفی دولت و مخدوم اهل دیوان است پناه دین خدای و معین شرع رسول عمر که همچو علیّ و…

ادامه مطلب

شد ز تاثیر سپهر سرکش نامهربان

شد ز تاثیر سپهر سرکش نامهربان هجر یار مهربان چون وصل باد مهرگان لاجرم‌گیتی و من هر دو موافق‌گشته‌ایم او ز باد مهرگان و من…

ادامه مطلب

صنع خدای و عدل وزیر خدایگان

صنع خدای و عدل وزیر خدایگان هستند پرورنده و دارندهٔ جهان معلوم عالم است که بر خلق واجب است شکر خدا و مدح وزیر خدایگان…

ادامه مطلب

عید قربان و ماه فروردین

عید قربان و ماه فروردین هر دو با یک دگر شدند قرین شد مُصلّی از آن چو چرخ بلند شد گلستان ازین چو خُلد برین…

ادامه مطلب

کی توان‌ گفتن که شد ملک شهنشه بی‌نظام

کی توان‌ گفتن که شد ملک شهنشه بی‌نظام کی توان ‌گفتن که شد دین پیمبر بی‌قوام کی توان‌ گفتن که شد صدر زمان زیر زمین…

ادامه مطلب

ماه است جام باده و شاه است آفتاب

ماه است جام باده و شاه است آفتاب سیارگان سپاه و فلک مجلس شراب بر دست شهریار نهادست جام می چون گوهر گداخته بر دست…

ادامه مطلب

منت ایزد را که روشن شد ز نور آفتاب

منت ایزد را که روشن شد ز نور آفتاب آسمان دولت و ملک شه مالک رقاب از ‌خراسان آفتاب آید همی سوی عراق از عراق…

ادامه مطلب

هر جهانداری بود پاینده از بخت جوان

هر جهانداری بود پاینده از بخت جوان در جهانداری جوانبخت است سلطان جهان سایهٔ یزدان ملکشاه آن جوانبختی‌ که هست بر همه شاهان گیتی کامکار…

ادامه مطلب

همی جویم نگاری را که دارم چون دل و جانش

همی جویم نگاری را که دارم چون دل و جانش همی خواهم که یک ساعت توانم دیدن آسانش اگر پیمان کند با من منم در…

ادامه مطلب

و صبح و عید قربان

آدینه و صبح و عید قربان فرخنده گشاد هر سه یزدان بر ناصر دین و تاج ملت شاه عجم و پناه ایران سنجر که نهیب…

ادامه مطلب

آفتابی را همی ماند رخش عنبر نقاب

آفتابی را همی ماند رخش عنبر نقاب هیچکس دیدست عنبر را نقاب از آفتاب گر نقاب آفتاب و آسمان شاید ز ابر آفتاب دلبران را…

ادامه مطلب

آمدگه وداع چو تاریک شد هوا

آمدگه وداع چو تاریک شد هوا آن مه‌ که هست جان و دلم را بدو هوا گرمی‌ گرفته از جگر گرم او زمین سردی‌ گرفته…

ادامه مطلب

آهن و نی جون پدید آمد ز صنع‌کردگار

آهن و نی جون پدید آمد ز صنع‌کردگار در میان‌کلک و تیغ افتاد جنگ و کارزار تیغ‌گفتا فخر من ز آن است‌کاندر شاء‌ن من گاه…

ادامه مطلب

ای تخت و گاه پادشهی جایگاه تو

ای تخت و گاه پادشهی جایگاه تو آراسته است مملکت از تخت و گاه تو هستی ندیم شاهی و دولت ندیم تو هستی پناه عالم…

ادامه مطلب

ای ز دارٍُالملک رفته مدتی سوی سفر

ای ز دارٍُالملک رفته مدتی سوی سفر بازگشته سوی دارالملک با فتح و ظفر نرد ملک و نرد دولت باخته در یک ندب کار دین…

ادامه مطلب

ای سیمتن مکن تن من چون میان خویش

ای سیمتن مکن تن من چون میان خویش ای سنگدل مکن دل من چون دهان خویش گر چون دهان خویش دلم تنگ ‌کرده‌ای باری تنم…

ادامه مطلب

ای نگاری‌ که به حسن از تو زند حور مثل

ای نگاری‌ که به حسن از تو زند حور مثل ای غزالی‌ که سزاوار سرودی و غزل بر عرب هست ز بهر تو عجم را…

ادامه مطلب

باد میمون و مبارک بر شه روی زمین

باد میمون و مبارک بر شه روی زمین عید و دیدار امام‌الحق امیرالمومنین بر شریعت راستی بفز‌ود از این معنی‌ که بود با امام راستان…

ادامه مطلب

بر گل از سنبل نگارم دام مادام آورد

بر گل از سنبل نگارم دام مادام آورد تا چو صیادان دلم را پای در دام آورد سرو سیم اندام چون دعوی صیادی کند دام…

ادامه مطلب

بنازد جان اسکندر به سلطان جهان سنجر

بنازد جان اسکندر به سلطان جهان سنجر که سلطان جهان سنجر شرف دارد بر اسکندر به عمر خویش در عالم نکرد اسکندر رومی چنین فتحی…

ادامه مطلب

تا بنفشستان جانان گرد لالستان بود

تا بنفشستان جانان گرد لالستان بود عاشق از جانان بنفشستان و لالستان بود تا دل عشاق را رویش همی آتش دهد آب دادن دیدهٔ عشاق…

ادامه مطلب

تا طَیْلسان سبز برافکند جویبار

تا طَیْلسان سبز برافکند جویبار دیبای هفت رنگ بپوشید کوهسار آن همچو گنج خانهٔ قارون شد از گهر وین همچو نقش نامهٔ مانی شد از…

ادامه مطلب

تو راست روی چو نسرین تازه‌ ای بت‌چین

تو راست روی چو نسرین تازه‌ ای بت‌چین مراست از غم عشق‌ تو روی چون نسرین توراست پروین زیر دو دانهٔ یاقوت مراست دیدهٔ یاقوت…

ادامه مطلب

چند خوانم مدح مخلوقان ز بهر جاه و مال

چند خوانم مدح مخلوقان ز بهر جاه و مال چندگویم وصف معشوقان و نعت زلف و خال گاه آن آمدکه‌گویم مدتی از بهر دین آفرین…

ادامه مطلب

چون خُلد شد خراسان با شادی مُخلٌد

چون خُلد شد خراسان با شادی مُخلٌد از شاه با سعادت محمودِ بن محمد شاهی که بود خواهد تا دامن قیامت هم ملک او مُهَنّا…

ادامه مطلب