چـه ستم‌ها کـه به مـا دشمنِ مـکار نکرد

چـه ستم‌ها کـه به مـا دشمنِ مـکار نکرد
شکوه از خویش که بیگانه چنین کار نکرد
ننگ بر غیرت آن از خودِ بیگانه پرست
که همه عمر به جز خدمت بادار نکرد
شـرف خـواهـر خود را به اجـانب بسپرد
مرد بی غیرت ازین کرده‌ی خود عارنکرد
لشکرِ جهل چو طاعون و وبا ریخت به شهر
رحـم بـر دکتور و بیمـار و پـرستار نـکرد
آنچه کردند سری مـال و منال من و تو
فوج کرگس به سری جیفه‌ی مردارنکرد
رو بـرو دشمن نـامـرد چنان مـی ترسید
که به غیر از پسِ سر بر سرِ ما وار نکرد
آن که صد بار گپ از صلح و صداقت می‌زد
لیـک یـکبـار عـمـل زان هـمـه گفتار نکرد
آن‌چه بر مردمِ مظلوم کهندژ کردند
ارتشِ شوروی و لشـکر تاتار نکرد
الفت ملزم
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *