قاموس سخن (سخنان طلایی بزرگان)

كار اين كره ي خاكي سامان نخواهد گرفت و دير نخواهد پاييد، مگر اينكه آن را به صورت سياره اي در فضا بنگريم و همه…

بيشتر پيروزيهاي زندگي با پيروزيهاي كوچك به دست مي آيد. (جان ماكسول)

نخست ملتها آفريدگار بودند و بسي پس از آن فردها. به راستي، فرد، خود، تازه ترين آفريده است. (نيچه)

زندگي حقيقيِ پيش روي انسان، موضوع طبيعي انديشه است و در جايگاه خود به عنوان جوهر اصلي وجود، آسانتر از هر چيز ديگري قادر است…

بيشتر ما در بازي عشق، چون پياده‌هاي شطرنج هستيم كه از آن، هيچ سردرنمي‌آوريم. (لئوبوسكاليا)

نبوغ، خود به تنهايي به همان اندازه قادر است انديشه هاي ناب توليد كند كه يك زن به تنهايي مي تواند طفلي به دنيا آورد….

زندگي را آن گونه كه هست ببينيد، نه آن گونه كه شما دوست داريد باشد. (برايان تريسي)

بيشتر، موانعي [ =بازدارنده هايي ] را كه سر راه وجود دارد، خودمان ايجاد كرده ايم. (زيگ زيگلار)

نام، به چَم پيوند با گذشته است و مردمي كه گذشته اي ندارند، مردمي بي نام و نشانند. (ميلان كوندرا)

زندگي شما از زماني آغاز مي‌شود كه افسار سرنوشت خويش را در دست گيريد. (ويكتور هوگو)

بي‌گمان، انسان بودن يعني متعهد [=پايبند] بودن. (آنتوان دوسنت اگزوپري)

نادان كه داند نادان است، دستِ‌كم تا همين اندازه بخرد است. ولي ناداني كه خود را دانا انگارد، به راستي، نادان خوانده شود. (بودا)

زندگي كردن در خطر، بالا رفتن از صخره و ساختن بال‌هايي براي پرواز به سمت پايين است. (ري برادبري)

بينش به تنهايي كافي نيست، بايد با كار توام باشد. [ همان گونه كه ] تنها نگريستن به پله ها كافي نيست، بايد از آنها…

نااميدي و شكست حتي در نوآورانه‌ترين كارها به وجود مي‌آيد، ولي مهم اين است كه اراده كنيد و پايان كار خود را در نظر بياوريد،…

زندگي ما با همه‌ي دگرگوني‌هايش، در دست خودمان است. اكنون مي‌خواهيد آن را بي‌رمق و بي‌روشنايي بگذرانيد، يا پر از شور و الهام؟ (استيو چندلر)

پاداش درستي را در درستي بجوي و انگيزه كار نيك را همان نيكي بدان و سود ديگر مخواه. (نامشخص)

ناخدايي كه نمي داند مقصدش كجاست، هر بادي برايش باد مخالف است. (نامشخص)

زندگي من مجموعه اي از درسهايي است كه به آن نياز دارم؛ درسهايي كه با نظم و ترتيب تمام در زندگي ام رخ مي دهد….

ميهن دوستي، دسته و گروه نمي خواهد! اين خواستي همه گير است؛ كه اگر جز اين باشد بايد در شگفت بود. (ارد بزرگ)

زندگي هر كس، تصويري عيني از برآورد باورهايي است كه در ذهن نيمه هشيار او نقش بسته است؛ پس به هر كجا كه برود، درست…

مي‌توانيد بكوشيد تا مانند آنها [ (فرزندانتان) ] شويد، ولي بيهوده است كه بكوشيد آنها را مانند خود كنيد. زيرا زندگي به گذشته باز نمي‌گردد…

زندگي وسيله اي براي شناخت است. (نيچه)

مي خواهي دل او را به دست آوري؟ تظاهر كن كه دچار تشويش مي شوي… . (نيچه)

زندگي، كوتاهتر از آن است كه حتي دمي از آن را با غم و غصه بگذرانيد؛ پس هميشه شاد باشيد. (اريك تِيلر)

مي توان تبهكار بود و حس برتري داشت و يا مردي نيك و بدون حس برتري. بهتر اين است كه هيچ گمان واهي از تاريخ…

زني كه از پس [فرزند] دو قلوي شيطان برآيد، مي‌تواند از عهده‌ي هر كاري برآيد. (نامشخص)

مي خواهم باور كنم كه در سطحي ديگر، اصلي ديگر هم هست. (ريچارد باخ)

زيان و درد برايمان آنقدر مهم نيست؛ آن چيزي كه موجب ناراحتي است، به ياد آوردن آنها است. (كنفوسيوس)

موفقيت، نتيجه ي تشخيص درست است؛ تشخيص درست، نتيجه ي تجربه است؛ تجربه نيز اغلب نتيجه ي تشخيص نادرست است. (آنتوني رابينز)

زيبايي به هرجا كه وارد شود مهمان عزيزي است و پذيرايي خواهد شد. (گوته)

موضوع تاريخ، زندگي مردمان و بشريت است. (لئو نيكولايويچ تولستوي)

زيبايي راستين خرد در آن است كه زماني كه آن را به ياد مي آوريد، آن را منتقل مي سازيد. (شري كارتر اسكات)

موسيقي [ مانند ] كشوري است كه روح من در آن حركت مي كند. در آنجا هر چيز، گلهاي زيبا مي دهد و هيچ علف…

زيستن بدون رفتار بر پايه ارزشها، بي ارزش است. (كن بلانچارد)

مهمترين توشه زندگي، تسليم شدن در برابر وقايع و حوادث ناگزير زندگي است. (آرتور شوپنهاور)

سازگاري با زيستگاه و تلاش براي بهتر شدن جايگاه كنوني، ويژگي ناب آدمهاي پاك است. (ارد بزرگ)

مهمترين منتقد [ =خرده گير ] شما، خودتان هستيد. (دنيس ويتلي)

سبب ساز آرامش باش و هرجا هستي، شادي و تكاپو را با خود به آنجا ببر و اين چنين است كه همه ي موانع برداشته…

مهم نيست كه ديروز چقدر بر شما سخت گذشته است؛ هميشه مي توانيد از نو آغاز كنيد. (بودا)

ستون تمدن، كتاب و مطبوعات است. (نامشخص)

من نمي دانم پدر بزرگم كه بوده، اما به اين نكته بيشتر اهميت مي دهم كه بدانم نواده او چه كسي خواهد شد. (آبراهام لينكلن)

سخن اگر از دل خارج شود به دل هم وارد مي شود و اگر با نيت گوينده يكسان نباشد، توقع مدار كه تاثير كند. (افلاطون)

من مخالف چشم پوشي از هر چيزي هستم به جز حماقت و خرافات. (اشو)

سخن گفتن درباره‌ي آرامش بس نيست، بايد آن را باور داشت. باور به آرامش بس نيست، بايد روي آن كار كرد. (نامشخص)

من شنيدن پاسخ را مانند شنيدن بانگ شيپور مي‌دانم كه از خواب بيدارم مي‌كند و مي‌گويد ادامه بده؛ عقب‌نشيني نكن. (نامشخص)

سراسر زمين از بالا به پايين، آكنده از اشك بشر است. (داستايوسكي)

من گمان مي كنم، دليل اينكه مردم به خواسته هايشان نمي رسند، اين نيست كه برنامه ي ساده اي دارند، بلكه آنها نمي خواهند اين…

سرچشمه ي همه سوءتفاهم ها زير سر زبان است. (آنتوان دوسنت اگزوپري)

من زندگي نمي كنم، مگر براي موسيقي كه از زمان جواني روحم را تسخير كرده است. (نامشخص)