مپرس

مپرس آن چنان سوخته ام از غم هجران که مپرس کاتشم زد غم هجران تو در جان که مپرس دل به زنجیر سر زلف کش…

ادامه مطلب

گلشن

گلشن سوی گلشن رفتم و سرو خرامانم نبود گریه زور آورد کان گلبرگ خندانم نبود ابرسان خود را هوایی یافتم هر سو به باغ زان…

ادامه مطلب

میکده‌

میکده‌ اگر به میکده‌ام یک شب انجمن باشد چراغ انجمن آن به که یار من باشد چه میل باغ کنم با وجود قد و رخش…

ادامه مطلب

به تورکی

به تورکی بـه تـورکی زبـان نـقـشی آمـد عـجـب کـه جــادو دمــــان را بــــود مــهـر لــب ز چـــرخ آفــریـن هــا بــر آن کـلــک بـاد کـه ایـن…

ادامه مطلب

جان و دل

جان و دل غیر خوناب نیابند به جان و دل ما گوییا عشق به خون کرد مخمر گل ما از ره عشق گذشتن نشد ای…

ادامه مطلب

بیگرافی

دربارهٔ امیرعلیشیر نوایی میرنظام‌الدین علی‌شیر نوایی (زادهٔ ۸۴۴ ه‍.ق در هرات – درگذشتهٔ ۹۰۶ ه‍.ق) شاعر، دانشمند و سیاستمدار برجسته روزگار فرمانروایی تیموریان و معاصر…

ادامه مطلب

خوب

خوب تو خوب و خُلق تو خوب و تکلمت خوب نبوده چون تو به خوبی کسی به عالم خوب به حسن به ز پری،آدمی گری…

ادامه مطلب

به چشم

به چشم گفت راهم را بروب آن سیمبر،گفتم به چشم گفت دیگر ره،بزن آبش دگر،گفتم به چشم گفت اگر روزی ز زلفم دور ماندی و…

ادامه مطلب

در سرم

در سرم در سرم ذوق مِی عشق، همان است که بود سر همان خاک ره دیر مغان است که بود چون نشان پرسیم از دل…

ادامه مطلب

شراب

شراب گر چه صد ره گشت ویران،روزگارم از شراب شادم از یک ره بود،دفع خمارم از شراب محتسب چون ریخت می،برگشت صحن میکده نیست عیبی…

ادامه مطلب

فرهاد و شیرین

فرهاد و شیرین اگر فرهاد و شیرین هر دو در دوران من بودی یکی شرمنده از من،آن یک از جانان من بودی اگر مجنون به…

ادامه مطلب

عالم دیگر

عالم دیگر عالمی خواهم که نبود مردم عالم در او کز جفای مردم عالم نباشد غم در او نی به روز اشک اسیرانش نماید سیل…

ادامه مطلب

کلبهء خمار

کلبهء خمار حسن روی حور جنت را فلک اظهار کرد چون رخ خوب تو دید، از کعبه استغفار کرد وه چه کافر بود آن کز…

ادامه مطلب

شب غم

شب غم ای شب غم،چند در هجران یارم می کشی؟ زنده می دارم تو را،بهر چه زارم می کشی؟ خونم ای گردون بحل بادت، اگر…

ادامه مطلب

گذارمت

گذارمت رفتی اگر چه از من،بر کی گذارمت تا بازت آورد به خدا سپارمت کارم چو از ازل به تو افتاده تا ابد گر صد…

ادامه مطلب