شب غم

شب غم
ای شب غم،چند در هجران یارم می کشی؟
زنده می دارم تو را،بهر چه زارم می کشی؟
خونم ای گردون بحل بادت، اگر از روی لطف
زیر پای رخش آن چابک سوارم می کشی
اختیارم نیست در جان دادن اندر پیش تو
گر چه از مستی،تو هم بی اختیارم می کشی
روی از می گشته گل گل،می نمایی با خسان
من که نالان بلبلم،زان خار خوارم می کشی
ساقیا هر چند کار می،می توانی زنده ساخت
لیک ز استغنا،در اندوه خمارم می کشی
آتش دل نیز خواهی کشته کرد و زان سبب
مردم ای قاتل،به تیغ آبدارم می کشی
از برای کشتنم،داغ فراقت بس نبود
کز پی وصلت،به داغ انتظارم می کشی
این که ماندم زنده بی روی تو جانا زین حیات
چون که دانی پیش رویت،شرمسارم می کنی
از تو شد ای عشق فانی زان فنا کاندر فراق
سوزی ام پنهان و در وصل آشکارم می کشی
امیر علیشیر نوایی
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *