خرد دانست آن که جرم خویش را بیچاره شد

خرد دانست آن که جرم خویش را بیچاره شد آدم از جنت برای گندمی آواره شد

ادامه مطلب

حسن هیهات است بردارد نظر از روی خویش

حسن هیهات است بردارد نظر از روی خویش گل ز شبنم می نهد آینه بر زانوی خویش

ادامه مطلب

چه شد که مجلس ما را ز شمع زیور نیست

چه شد که مجلس ما را ز شمع زیور نیست بیاض گردن مینا ز صبح کمتر نیست

ادامه مطلب

چشم صیاد تو ترسانده است چشم ناز را

چشم صیاد تو ترسانده است چشم ناز را بی زبان کرده است سحر غمزه ات اعجاز را

ادامه مطلب

تکیه گاه خلق، لطف حق تعالی بس بود

تکیه گاه خلق، لطف حق تعالی بس بود بستر و بالین ماهی آب دریا بس بود

ادامه مطلب

پیوسته ما ز فکر دو عالم مشوشیم

پیوسته ما ز فکر دو عالم مشوشیم ما از دو خانه همچو کمان در کشاکشیم

ادامه مطلب

بی حیا گر غوطه در گوهر زند بی مایه است

بی حیا گر غوطه در گوهر زند بی مایه است شرم روی نیکوان را بهترین پیرایه است

ادامه مطلب

به ظاهر چین در ابرو گرچه آن نازآفرین دارد

به ظاهر چین در ابرو گرچه آن نازآفرین دارد به قدر بند نی تنگ شکر در آستین دارد

ادامه مطلب

به آسانی شود دلها مسخر گوشه گیران را

به آسانی شود دلها مسخر گوشه گیران را ید طولاست در صید مگس ها عندلیبان را

ادامه مطلب

بر جام باده چشم ندارد حباب من

بر جام باده چشم ندارد حباب من حسن برشته است شراب و کباب من

ادامه مطلب

این شور در جهان نه از افلاک و انجم است

این شور در جهان نه از افلاک و انجم است هر فتنه ای که هست (به) زیر سر خم است

ادامه مطلب

از موی چو کافور دلم بیت حزن شد

از موی چو کافور دلم بیت حزن شد سررشته خوشحالی من تار کفن شد

ادامه مطلب

از خود گسسته، بار به دنیا نمی شود

از خود گسسته، بار به دنیا نمی شود مریم گران ز حمل مسیحا نمی شود

ادامه مطلب

آبروی دیده ها باشد ز اشک آتشین

آبروی دیده ها باشد ز اشک آتشین کاسه دریوزه می گردد نگین دان بی نگین

ادامه مطلب