هر لحظه خرابم کند آن چشم به رنگی

هر لحظه خرابم کند آن چشم به رنگی با فتنه شهری چند کند خانه تنگی؟

ادامه مطلب

نیست سوی حق به جز تسلیم راهی بنده را

نیست سوی حق به جز تسلیم راهی بنده را جستجوی این گهر گم می کند جوینده را

ادامه مطلب

ندارد حاجت تکرار گفتار تمام من

ندارد حاجت تکرار گفتار تمام من که پیش از گوش در دل نقش می بندد کلام من

ادامه مطلب

می خورد و فروزان شد و از شرم برآمد

می خورد و فروزان شد و از شرم برآمد یاقوت لب یار عجب نرم برآمد

ادامه مطلب

مسنج با دل شب فیض صبح انور را

مسنج با دل شب فیض صبح انور را چه نسبت است به عنبر، بهار عنبر را؟

ادامه مطلب

لازم یکدیگر افتاده است ناکامی و کام

لازم یکدیگر افتاده است ناکامی و کام بیشتر از فصل ها در فصل گل باشد زکام

ادامه مطلب

گر چنین جلوه گر آن سرو قباپوش شود

گر چنین جلوه گر آن سرو قباپوش شود طوق هر فاخته خمیازه آغوش شود

ادامه مطلب

کجا شور قیامت تلخ سازد خواب شیرینم؟

کجا شور قیامت تلخ سازد خواب شیرینم؟ که پای سیل می آید به سنگ از خواب سنگینم

ادامه مطلب

غلیان ز دودمان وجود آشکار شد

غلیان ز دودمان وجود آشکار شد عالم پر از ستاره دنباله دار شد

ادامه مطلب

عشق را چشم به سامان تن آسانی نیست

عشق را چشم به سامان تن آسانی نیست راحتی نیست که در جامه عریانی نیست

ادامه مطلب

صحبت مردم افسرده سکون می آرد

صحبت مردم افسرده سکون می آرد آب استاده، ز پا رشته برون می آرد

ادامه مطلب

سرونازی که منم محو رخ انور او

سرونازی که منم محو رخ انور او هاله مه شود آغوش ز سیمین بر او

ادامه مطلب

زبان در کام کش تا خامشان را همزبان بینی

زبان در کام کش تا خامشان را همزبان بینی بپوشان چشم تا پوشیده رویان را عیان بینی

ادامه مطلب

ز پرگویی دهان هرزه گویان باز می گردد

ز پرگویی دهان هرزه گویان باز می گردد خموشی سرمه کوه بلند آواز می گردد

ادامه مطلب

رنگ شراب دارد یاقوت درفشانت

رنگ شراب دارد یاقوت درفشانت بوی امیدواری می آید از دهانت

ادامه مطلب

دل ز من خال یار می گیرد

دل ز من خال یار می گیرد حق به مرکز قرار می گیرد

ادامه مطلب

در کهنسالی نیفتد کافر از سامان خویش!

در کهنسالی نیفتد کافر از سامان خویش! کز تهیدستی چنار آتش زند در جان خویش

ادامه مطلب

در بساط آسمان خشک، همت کم بود

در بساط آسمان خشک، همت کم بود آفتابش کاسه دریوزه شبنم بود

ادامه مطلب

خسیس از هنرپیشگان عیب بیند

خسیس از هنرپیشگان عیب بیند مگس بیشتر بر جراحت نشیند

ادامه مطلب

حسن اگر بدرقه شعله آواز شود

حسن اگر بدرقه شعله آواز شود طایر حوصله شیدایی پرواز شود

ادامه مطلب

چه نسبت است به یوسف رخ نکوی ترا؟

چه نسبت است به یوسف رخ نکوی ترا؟ برید از دو جهان هر که دید روی ترا

ادامه مطلب

جوانی برد با خود آنچه می آمد به کار از من

جوانی برد با خود آنچه می آمد به کار از من خس و خاری به جا مانده است از چندین بهار از من

ادامه مطلب

تن گران و جان نزار و دل کباب است از طعام

تن گران و جان نزار و دل کباب است از طعام غفلت از خواب است و خواب از آب و آب است از طعام

ادامه مطلب

پیش سایل چه ضرورست بپا برخیزند؟

پیش سایل چه ضرورست بپا برخیزند؟ از سر مال به تعظیم گدا برخیزند

ادامه مطلب

بی تائمل هر که در محفل سخن پرداز شد

بی تائمل هر که در محفل سخن پرداز شد چون زبان آتشین شمع، خرج گاز شد

ادامه مطلب

به زور خرده جان را نگاه نتوان داشت

به زور خرده جان را نگاه نتوان داشت به مشت ریگ روان را نگاه نتوان داشت

ادامه مطلب

بگذار شود زیر و زبر جسم گران را

بگذار شود زیر و زبر جسم گران را تا چند عمارت کنی این گور روان را؟

ادامه مطلب

بخت با ما بر خلاف راه مقصد می رود

بخت با ما بر خلاف راه مقصد می رود پای خواب آلود هر راهی که خواهد می رود

ادامه مطلب

ای شانه زلف و کاکل دلدار نازک است

ای شانه زلف و کاکل دلدار نازک است باریک شو که رشته این کار نازک است

ادامه مطلب

از نمدپوشان زبان طعن را کوتاه دار

از نمدپوشان زبان طعن را کوتاه دار کز نمد سالم نمی آید برون دندان مار

ادامه مطلب

از خموشی ما ز دست هرزه نالان رسته ایم

از خموشی ما ز دست هرزه نالان رسته ایم ما در منزل به روی خود ز بیرون بسته ایم

ادامه مطلب

از اشک برد راه به کوی تو نظاره

از اشک برد راه به کوی تو نظاره در بحر کند سیر معلم به ستاره

ادامه مطلب

هر که خاموش شد از اهل بیان است اینجا

(هر که خاموش شد از اهل بیان است اینجا هر که انداخت سپر تیغ زبان است اینجا)

ادامه مطلب

نوشها درج است در نیش عتاب آلودگان

نوشها درج است در نیش عتاب آلودگان پشه دارد حق بیداری به خواب آلودگان

ادامه مطلب

نخلی که سرکشی نکند پایمال باد!

نخلی که سرکشی نکند پایمال باد! خون گل پیاده به گلچین حلال باد!

ادامه مطلب

می رسد هر دم مرا از نوخطان نیش دگر

می رسد هر دم مرا از نوخطان نیش دگر ریش هیهات است گردد مرهم ریش دگر

ادامه مطلب

مخور فریب محبت ز ناله همه کس

مخور فریب محبت ز ناله همه کس مشو چو شیشه می هم پیاله همه کس

ادامه مطلب

گوش ناقص طینتان را پرده انصاف نیست

گوش ناقص طینتان را پرده انصاف نیست زین سبب در جام معنی جز می ناصاف نیست

ادامه مطلب

گر چه در راه سخن کرده است از سر پا قلم

گر چه در راه سخن کرده است از سر پا قلم سرنیارد کرد از خجلت همان بالا قلم

ادامه مطلب

کجا سرپنجه خورشید گیرد جای دست تو؟

کجا سرپنجه خورشید گیرد جای دست تو؟ به غیر از بهله دستی نیست بر بالای دست تو

ادامه مطلب

غم به آه از سینه افگار برمی آوریم

غم به آه از سینه افگار برمی آوریم ما به نیش عقرب از دل خار برمی آوریم

ادامه مطلب

عرق فشان رخ خود از شراب ساخته ای

عرق فشان رخ خود از شراب ساخته ای ستاره روی کش آفتاب ساخته ای

ادامه مطلب

صبح وصل است و مرا حال چنین می گذرد

صبح وصل است و مرا حال چنین می گذرد شب آدینه مستان به ازین می گذرد

ادامه مطلب

شانه با صد دست از بست و گشادش درهم است

شانه با صد دست از بست و گشادش درهم است قفل وسواسی که می گویند، زلف پر خم است؟

ادامه مطلب

زشت رو چون سازد از خود دور خوی زشت را؟

زشت رو چون سازد از خود دور خوی زشت را؟ لازم افتاده است خوی زشت، روی زشت را

ادامه مطلب

ز خط اندیشه نبود چهره آن سرو قامت را

ز خط اندیشه نبود چهره آن سرو قامت را نمی پوشد حجاب ابر خورشید قیامت را

ادامه مطلب

روزگاری شد دل افسرده دارم در بغل

روزگاری شد دل افسرده دارم در بغل جای دل چون لاله خون مرده دارم در بغل

ادامه مطلب

دلم چون برگ بید از حرف بی هنگام می لرزد

دلم چون برگ بید از حرف بی هنگام می لرزد چو عقل طفل بیند بر کنار بام، می لرزد

ادامه مطلب

در کهنسالی ز نسیان شکوه کفر نعمت است

در کهنسالی ز نسیان شکوه کفر نعمت است هر چه از دل می برد یاد جوانی رحمت است

ادامه مطلب

دایم دلم از دخل نفهمیده غمین است

دایم دلم از دخل نفهمیده غمین است دخلی که مرا هست درین شهر، همین است

ادامه مطلب