من دی نگفتم مر تو را کای بی‌نظیر خوش لقا

من دی نگفتم مر تو را کای بی‌نظیر خوش لقا ای قد مه از رشک تو چون آسمان گشته دوتا امروز صد چندان شدی حاجب…

ادامه مطلب

مندیش از آن بت مسیحایی

مندیش از آن بت مسیحایی تا دل نشود سقیم و سودایی لاحول کن و ره سلامت گیر مندیش از آن جمال و زیبایی فرصت ز…

ادامه مطلب

مه ما نیست منور تو مگر چرخ درآیی

مه ما نیست منور تو مگر چرخ درآیی ز تو پرماه شود چرخ چو بر چرخ برآیی کی بود چرخ و ثریا که بشاید قدمت…

ادامه مطلب

می رسد بوی جگر از دو لبم

می رسد بوی جگر از دو لبم می برآید دودها از یاربم می بنالد آسمان از آه من جان سپردن هر دمی شد مذهبم اندکی…

ادامه مطلب

میر خوبان را دگر منشور خوبی دررسید

میر خوبان را دگر منشور خوبی دررسید در گل و گلزار و نسرین روح دیگر بردمید با ملیحا زاده الرحمن احسانا جدید یا منیرا زاده…

ادامه مطلب

ناله بلبل بهار کنیم

ناله بلبل بهار کنیم تا بدان بلبلان شکار کنیم کار او ناز و کار ما لابه است گر ننالیم پس چه کار کنیم در گلستان…

ادامه مطلب

نزدیک توام مرا مبین دور

نزدیک توام مرا مبین دور پهلوی منی مباش مهجور آن کس که بعید شد ز معمار کی گردد کارهاش معمور چشمی که ز چشم من…

ادامه مطلب

نکو بنگر به روی من نه آنم من که هر باری

نکو بنگر به روی من نه آنم من که هر باری ببین دریای شیرینی ببین موج گهر باری کی بگریزد ز دست حق کی پرهیزد…

ادامه مطلب

نه آن بی‌بهره دلدارم که از دلدار بگریزم

نه آن بی‌بهره دلدارم که از دلدار بگریزم نه آن خنجر به کف دارم کز این پیکار بگریزم منم آن تخته که با من دروگر…

ادامه مطلب

نی تو گفتی از جفای آن جفاگر نشکنم

نی تو گفتی از جفای آن جفاگر نشکنم نی تو گفتی عالمی در عشق او برهم زنم نی تو دست او گرفتی عهد کردی دو…

ادامه مطلب

هذا رشاد الکافرین هذا جزاء الصابرین

هذا رشاد الکافرین هذا جزاء الصابرین هذا معاد الغابرین نعم الرجا نعم المعین صد آفتاب از تو خجل او خوشه چین تو مشتعل نعره زنان…

ادامه مطلب

هر چند که بلبلان گزینند

هر چند که بلبلان گزینند مرغان دگر خمش نشینند خود گیر که خرمنی ندارند نه از خرمن فقر دانه چینند از حلقه برون نه‌ایم ما…

ادامه مطلب

هر زمان لطفت همی در پی رسد

هر زمان لطفت همی در پی رسد ور نه کس را این تقاضا کی رسد مست عشقم دار دایم بی‌خمار من نخواهم مستیی کز می‌رسد…

ادامه مطلب

هر که ز عشاق گریزان شود

هر که ز عشاق گریزان شود بار دگر خواجه پشیمان شود والله منت همه بر جان اوست هر که سوی چشمه حیوان شود هر که…

ادامه مطلب

هرک آتش من دارد او خرقه ز من دارد

هرک آتش من دارد او خرقه ز من دارد زخمی چو حسینستش جامی چو حسن دارد غم نیست اگر ماهش افتاد در این چاهش زیرا…

ادامه مطلب

هشیار شدم ساقی دستار به من واده

هشیار شدم ساقی دستار به من واده یا مشک سقا پر کن یا مشک به سقا ده نیمی بخور ای ساقی ما را بده آن…

ادامه مطلب

هله رفتیم و گرانی ز جمالت بردیم

هله رفتیم و گرانی ز جمالت بردیم جهت توشه ره ذکر وصالت بردیم تا که ما را و تو را تذکره‌ای باشد یاد دل خسته…

ادامه مطلب

هم دلم ره می‌نماید هم دلم ره می‌زند

هم دلم ره می‌نماید هم دلم ره می‌زند هم دلم قلاب و هم دل سکه شه می‌زند هم دلم افغان کنان گوید که راه من…

ادامه مطلب

هی چه گریزی چندین یک نفس این جا بنشین

هی چه گریزی چندین یک نفس این جا بنشین صبر تو کو ای صابر ای همه صبر و تمکین ما دو سه کس نو مرده…

ادامه مطلب

هین که گردن سست کردی کو کبابت کو شرابت

هین که گردن سست کردی کو کبابت کو شرابت هین که بس تاریک رویی ای گرفته آفتابت یاد داری که ز مستی با خرد استیزه…

ادامه مطلب

وقت آن شد که ز خورشید ضیایی برسد

وقت آن شد که ز خورشید ضیایی برسد سوی زنگی شب از روم لوایی برسد به برهنه شده عشق قبایی بدهند وز شکرخانه آن دوست…

ادامه مطلب

یا ربا این لطف‌ها را از لبش پاینده دار

یا ربا این لطف‌ها را از لبش پاینده دار او همه لطفست جمله یا ربش پاینده دار ای بسی حق‌ها که دارد بر شب تاریک…

ادامه مطلب

یا ملک المغرب والمشرق

یا ملک المغرب والمشرق مثلک فی االعالم یخلق باده ده ای ساقی هر متقی بادهٔ شاهنشهی راوقی جان سخن بخش که از تف او گردد…

ادامه مطلب

یار درآمد ز باغ بیخود و سرمست دوش

یار درآمد ز باغ بیخود و سرمست دوش توبه کنان توبه را سیل ببردست دوش عاشق صدساله‌ام توبه کجا من کجا توبه صدساله را یار…

ادامه مطلب

یک چند رندند این طرف در ظل دل پنهان شده

یک چند رندند این طرف در ظل دل پنهان شده و آن آفتاب از سقف دل بر جانشان تابان شده هر نجم ناهیدی شده هر…

ادامه مطلب

یکی مطرب همی‌خواهم در این دم

یکی مطرب همی‌خواهم در این دم که نشناسد ز مستی زیر از بم حریفی نیز خواهم غمگساری ز بی‌خویشی نداند شادی از غم همه اجزای…

ادامه مطلب

کسی خراب خرابات و مست می‌باشد

کسی خراب خرابات و مست می‌باشد از او عمارت ایمان و خیر کی باشد یکی وجود چو آتش بود نباشد آب محال باشد یک مه…

ادامه مطلب

کجا خواهی ز چنگ ما پریدن

کجا خواهی ز چنگ ما پریدن کی داند دام قدرت را دریدن چو پایت نیست تا از ما گریزی بنه گردن رها کن سر کشیدن…

ادامه مطلب

کار به پیری و جوانیستی

کار به پیری و جوانیستی پیر بمردی و جوان زیستی بانگ خر نفست اگر کم شدی دعوت عقل تو مسیحیستی گر نبدی خندهٔ صبح کذوب…

ادامه مطلب

قد رجعنا قد رجعنا جائیا من طورکم

قد رجعنا قد رجعنا جائیا من طورکم انظرونا انظرونا نقتبس من نورکم کل من یرجو وجودا یغتنم من جودکم کل من ارداه عسر نال من…

ادامه مطلب

در میان جان نشین کامروز جان دیگری

در میان جان نشین کامروز جان دیگری کاین جهان خیره است در تو کز جهان دیگری خوش خرام ای سرو جان کامروز جان دیگری خوش…

ادامه مطلب

فارغم گر گشت دل آواره‌ای

فارغم گر گشت دل آواره‌ای از جهان تا کم بود غمخواره‌ای آفتاب عشق تو تابنده باد تا بریزد هر کجا استاره‌ای آفتابی کو به کوه…

ادامه مطلب

عید آمد و خوش آمد دلدار دلکش آمد

عید آمد و خوش آمد دلدار دلکش آمد هر مرده‌ای ز گوری برجست و پیشش آمد دل را زبان بباید تا جان به چنگش آرد…

ادامه مطلب

عشوه دشمن بخوردی عاقبت

عشوه دشمن بخوردی عاقبت سوی هجران عزم کردی عاقبت بازگردی زان خسان زن صفت سوی این مردان چو مردی عاقبت سیر گردی زان همه جفتان…

ادامه مطلب

عشق تو مست و کف زنانم کرد

عشق تو مست و کف زنانم کرد مستم و بیخودم چه دانم کرد غوره بودم کنون شدم انگور خویشتن را ترش نتانم کرد شکرینست یار…

ادامه مطلب

عجب ای ساقی جان مطرب ما را چه شدست

عجب ای ساقی جان مطرب ما را چه شدست هله چون می‌نزند ره ره او را کی زدست او ز هر نیک و بد خلق…

ادامه مطلب

عاشقان را آتشی وآنگه چه پنهان آتشی

عاشقان را آتشی وآنگه چه پنهان آتشی وز برای امتحان بر نقد مردان آتشی داغ سلطان می‌نهند اندر دل مردان عشق تخت سلطان در میان…

ادامه مطلب

طیب‌الله عیشکم، لا اوحش‌الله من ابی

طیب‌الله عیشکم، لا اوحش‌الله من ابی لست انسی احبتی، والجفا لیس مذهبی سایه بر بندگان فکن، که تو مهتاب هر شبی سخنی گو، خمش مکن،…

ادامه مطلب

طارت حیلی و زال حیلی

طارت حیلی و زال حیلی اصبحت مکابدا لویلی قد اظلم بالجوی نهاری کیف اخبرکم انا بلیلی ما املاء عصتی و وجدی ما افرع من رضاک…

ادامه مطلب

صنما بر همه جهان تو چو خورشید سروری

صنما بر همه جهان تو چو خورشید سروری قمرا می‌رسد تو را که به خورشید بنگری همه عالم چو جان شود همگی گلستان شود شکم…

ادامه مطلب

صد خمار است و طرب در نظر آن دیده

صد خمار است و طرب در نظر آن دیده که در آن روی نظر کرده بود دزدیده صد نشاط است و هوس در سر آن…

ادامه مطلب

شنیدی تو که خط آمد ز خاقان

شنیدی تو که خط آمد ز خاقان که از پرده برون آیند خوبان چنین فرموده است خاقان که امسال شکر خواهم که باشد سخت ارزان…

ادامه مطلب

شکایت‌ها همی‌کردی که بهمن برگ ریز آمد

شکایت‌ها همی‌کردی که بهمن برگ ریز آمد کنون برخیز و گلشن بین که بهمن بر گریز آمد ز رعد آسمان بشنو تو آواز دهل یعنی…

ادامه مطلب

شب گشت ولیک پیش اغیار

شب گشت ولیک پیش اغیار روزست شب من از رخ یار گر عالم جمله خار گیرد ماییم ز دوست غرق گلزار گر گشت جهان خراب…

ادامه مطلب

سیمرغ و کیمیا و مقام قلندری

سیمرغ و کیمیا و مقام قلندری وصف قلندرست و قلندر از او بری گویی قلندرم من و این دل پذیر نیست زیرا که آفریده نباشد…

ادامه مطلب

سوی بیماران خود شد شاه مه رویان من

سوی بیماران خود شد شاه مه رویان من گفت ای رخ‌های زرد و زعفرانستان من زعفرانستان خود را آب خواهم داد آب زعفران را گل…

ادامه مطلب

سلام بر تو که سین سلام بر تو رسید

سلام بر تو که سین سلام بر تو رسید سلام گرد جهان گشت جز تو نپسندید بگرد بام تو گردان کبوتران سلام که بی‌پناه تو…

ادامه مطلب

سر مپیچان و مجنبان که کنون نوبت توست

سر مپیچان و مجنبان که کنون نوبت توست بستان جام و درآشام که آن شربت توست عدد ذره در این جو هوا عشاقند طرب و…

ادامه مطلب

سحر است خیز ساقی بکن آنچ خوی داری

سحر است خیز ساقی بکن آنچ خوی داری سر خنب برگشای و برسان شراب ناری چه شود اگر ز عیسی دو سه مرده زنده گردد…

ادامه مطلب

ساقیا هستند خلقان از می ما دور دور

ساقیا هستند خلقان از می ما دور دور زان جمال و زان کمال و فر و سیما دور دور گر چه پیر کهنه‌ای در حکمت…

ادامه مطلب