برجه ز خواب و بنگر صبحی دگر دمیده

برجه ز خواب و بنگر صبحی دگر دمیده جویان و پای کوبان از آسمان رسیده ای جان چرا نشستی وقت می است و مستی آخر…

ادامه مطلب

بر گرد گل می گشت دی نقش خیال یار من

بر گرد گل می گشت دی نقش خیال یار من گفتم درآ پرنور کن از شمع رخ اسرار من ای از بهار روی تو سرسبز…

ادامه مطلب

بده آن مرد ترش را قدحی ای شه شیرین

بده آن مرد ترش را قدحی ای شه شیرین صدقات تو روان است به هر بیوه و مسکین صدقات تو لطیف است توان خورد دو…

ادامه مطلب

بتا گر مرا تو ببینی ندانی

بتا گر مرا تو ببینی ندانی به جان لاله زارم به رخ زعفرانی بدادم به تو دل مرا توبه از دل سپارم به تو جان…

ادامه مطلب

باوفا یارا جفا آموختی

باوفا یارا جفا آموختی این جفا را از کجا آموختی کو وفاهای لطیفت کز نخست در شکار جان ما آموختی هر کجا زشتی جفاکاری رسید…

ادامه مطلب

بازآمدی که ما را درهم زنی به شوری

بازآمدی که ما را درهم زنی به شوری داوود روزگاری با نغمه زبوری یا مصر پرنباتی یا یوسف حیاتی یعقوب را نپرسی چونی از این…

ادامه مطلب

باز درآمد به بزم مجلسیان دوست دوست

باز درآمد به بزم مجلسیان دوست دوست گر چه غلط می‌دهد نیست غلط اوست اوست گاه خوش خوش شود گه همه آتش شود تعبیه‌های عجب…

ادامه مطلب

بار دگر آن مست به بازار درآمد

بار دگر آن مست به بازار درآمد وان سرده مخمور به خمار درآمد سرهای درختان همه پربار چرا شد کان بلبل خوش لحن به تکرار…

ادامه مطلب

با وی از ایمان و کفر باخبری کافریست

با وی از ایمان و کفر باخبری کافریست آنک از او آگهست از همه عالم بریست آه که چه بی‌بهره‌اند باخبران زانک هست چهره او…

ادامه مطلب

با تو عتاب دارم جانا چرا چنینی

با تو عتاب دارم جانا چرا چنینی رنجور و ناتوانم نایی مرا ببینی دیدی که سخت زردم پنداشتی که مردم آخر چگونه میرد آنک تواش…

ادامه مطلب

اینک آن انجم روشن که فلک چاکرشان

اینک آن انجم روشن که فلک چاکرشان اینک آن پردگیانی که خرد چادرشان همچو اندیشه به هر سینه بود مسکنشان همچو خورشید به هر خانه…

ادامه مطلب

این خانه که پیوسته در او بانگ چغانه‌ست

این خانه که پیوسته در او بانگ چغانه‌ست از خواجه بپرسید که این خانه چه خانه‌ست این صورت بت چیست اگر خانه کعبه‌ست وین نور…

ادامه مطلب

ایا گم گشتگان راه و بیراه

ایا گم گشتگان راه و بیراه شما را باز می‌خواند شهنشاه همی‌گوید شهنشه کان مایید صلا ای شهره سرهنگان به درگاه به درگاه خدای حی…

ادامه مطلب

ای وصل تو آب زندگانی

ای وصل تو آب زندگانی تدبیر خلاص ما تو دانی از دیده برون مشو که نوری وز سینه جدا مشو که جانی آن دم که…

ادامه مطلب

ای نقد تو را زکات نسیه

ای نقد تو را زکات نسیه بازآ ز خدا جزات نسیه آید ز خدا جزای خیرت در نقد بلا نجات نسیه پیش از تو جهات…

ادامه مطلب

ای مرغ آسمانی آمد گه پریدن

ای مرغ آسمانی آمد گه پریدن وی آهوی معانی آمد گه چریدن ای عاشق جریده بر عاشقان گزیده بگذر ز آفریده بنگر در آفریدن آمد…

ادامه مطلب

ای که مستک شدی و می‌گویی

ای که مستک شدی و می‌گویی تو غریبی و یا از این کویی مست و بی‌خویش می‌روی چپ و راست بی چپ و راست را…

ادامه مطلب

ای کرده رو چو سرکه چه گردد ار بخندی

ای کرده رو چو سرکه چه گردد ار بخندی والله ز سرکه رویی تو هیچ برنبندی تلخی ستان شکر ده سیلی بنوش و سر ده…

ادامه مطلب

ای عاشقان ای عاشقان هنگام کوچ است از جهان

ای عاشقان ای عاشقان هنگام کوچ است از جهان در گوش جانم می رسد طبل رحیل از آسمان نک ساربان برخاسته قطارها آراسته از ما…

ادامه مطلب

ای شده از جفای تو جانب چرخ دود من

ای شده از جفای تو جانب چرخ دود من جور مکن که بشنود شاد شود حسود من بیش مکن تو دود را شاد مکن حسود…

ادامه مطلب

ای سرده صد سودا دستار چنین می کن

ای سرده صد سودا دستار چنین می کن خوب است همین شیوه ای دوست همین می کن فرمانده خوبانی ابرو چو بجنبانی این بنده تو…

ادامه مطلب

ای ز هجران تو مردن طرب و راحت من

ای ز هجران تو مردن طرب و راحت من مرگ بر من شده بی‌تو مثل شهد و لبن می تپد ماهی بی‌آب بر آن ریگ…

ادامه مطلب

ای رخ خندان تو مایه صد گلستان

ای رخ خندان تو مایه صد گلستان باغ خدایی درآ خار بده گل ستان جامه تن را بکن جان برهنه ببین جان برهنه خوش است…

ادامه مطلب

ای دلبر بی‌دلان صوفی

ای دلبر بی‌دلان صوفی حاشا که ز جان بی‌وقوفی از هجر دوتا چو لام گشتیم دلتنگ ز غم چو کاف کوفی آن دم که به…

ادامه مطلب

ای دل بی‌بهره از بهرام ترس

ای دل بی‌بهره از بهرام ترس وز شهان در ساعت اکرام ترس دانه شیرین بود اکرام شاه دانه دیدی آن زمان از دام ترس گر…

ادامه مطلب

ای خیالت در دل من هر سحور

ای خیالت در دل من هر سحور می‌خرامد همچو مه یک پاره نور نقش خوبت در میان جان ما آتش و شور افکند وانگه چه…

ادامه مطلب

ای خدایی که مفرح بخش رنجوران تویی

ای خدایی که مفرح بخش رنجوران تویی در میان لطف و رحمت همچو جان پنهان تویی خسته کردی بندگان را تا تو را زاری کنند…

ادامه مطلب

ای جبرئیل از عشق تو اندر سما پا کوفته

ای جبرئیل از عشق تو اندر سما پا کوفته ای انجم و چرخ و فلک اندر هوا پا کوفته تا گاو و ماهی زیر این…

ادامه مطلب

آب حیوان باید مر روح فزایی را

آب حیوان باید مر روح فزایی را ماهی همه جان باید دریای خدایی را ویرانه آب و گل چون مسکن بوم آمد این عرصه کجا…

ادامه مطلب

ای پاک از آب و از گل پایی در این گلم نه

ای پاک از آب و از گل پایی در این گلم نه بی‌دست و دل شدستم دستی بر این دلم نه من آب تیره گشته…

ادامه مطلب

ای بروییده به ناخواست به مانند گیا

ای بروییده به ناخواست به مانند گیا چون تو را نیست نمک خواه برو خواه بیا هر که را نیست نمک گر چه نماید خدمت…

ادامه مطلب

ای اهل صبوح در چه کارید

ای اهل صبوح در چه کارید شب می‌گذرد روا مدارید ماننده آفتاب رخشان از جام صبوح سر برآرید ای شب شمران اگر شمارست باری شب…

ادامه مطلب

ای آسمان این چرخ من زان ماه رو آموختم

ای آسمان این چرخ من زان ماه رو آموختم خورشید او را ذره‌ام این رقص از او آموختم ای مه نقاب روی او ای آب…

ادامه مطلب

آه که دلم برد غمزه‌های نگاری

آه که دلم برد غمزه‌های نگاری شیر شگرف آمد و ضعیف شکاری هیچ دلی چون نبود خالی از اندوه درد و غم چون تو یار…

ادامه مطلب

آنک بی‌باده کند جان مرا مست کجاست

آنک بی‌باده کند جان مرا مست کجاست و آنک بیرون کند از جان و دلم دست کجاست و آنک سوگند خورم جز به سر او…

ادامه مطلب

اندر دو کون جانا بی‌تو طرب ندیدم

اندر دو کون جانا بی‌تو طرب ندیدم دیدم بسی عجایب چون تو عجب ندیدم گفتند سوز آتش باشد نصیب کافر محروم ز آتش تو جز…

ادامه مطلب

آن میر دروغین بین با اسپک و با زینک

آن میر دروغین بین با اسپک و با زینک شنگینک و منگینک سربسته به زرینک چون منکر مرگست او گوید که اجل کو کو مرگ…

ادامه مطلب

آن کس که تو را بیند وانگه نظرش بر تن

آن کس که تو را بیند وانگه نظرش بر تن ز آیینه ندیده‌ست او الا سیهی آهن از آب حیات تو دور است به ذات…

ادامه مطلب

آن زمانی را که چشم از چشم او مخمور بود

آن زمانی را که چشم از چشم او مخمور بود چون رسیدش چشم بد کز چشم‌ها مستور بود شادی شب‌های ما کز مشک و عنبر…

ادامه مطلب

آن چهره و پیشانی شد قبله حیرانی

آن چهره و پیشانی شد قبله حیرانی تشویش مسلمانی ای مه تو که را مانی من واله یزدانم در حلقه مردانم زین بیش نمی‌دانم ای…

ادامه مطلب

امروز نیم ملول شادم

امروز نیم ملول شادم غم را همه طاق برنهادم بر سبلت هر کجا ملولی است گر میر من است و اوستادم امروز میان به عیش…

ادامه مطلب

امروز خوشم با تو جان تو و فردا هم

امروز خوشم با تو جان تو و فردا هم از تو شکرافشانم این جا هم و آن جا هم دل باده تو خورده وز خانه…

ادامه مطلب

آمدم من بی‌دل و جان ای پسر

آمدم من بی‌دل و جان ای پسر رنگ من بین نقش برخوان ای پسر نی غلط من نامدم تو آمدی در وجود بنده پنهان ای…

ادامه مطلب

آمد بهار خرم و آمد رسول یار

آمد بهار خرم و آمد رسول یار مستیم و عاشقیم و خماریم و بی‌قرار ای چشم و ای چراغ روان شو به سوی باغ مگذار…

ادامه مطلب

الا میر خوبان هلا تا نرنجی

الا میر خوبان هلا تا نرنجی بهانه نگیری و از ما نرنجی تویی یار غارم امید تو دارم که سر را نخارم نگارا نرنجی تو…

ادامه مطلب

اگر مرا تو نخواهی دلم تو را نگذارد

اگر مرا تو نخواهی دلم تو را نگذارد تو هم به صلح گرایی اگر خدا بگمارد هزاران عاشق داری به جان و دل نگرانت که…

ادامه مطلب

اگر دل از غم دنیا جدا توانی کرد

اگر دل از غم دنیا جدا توانی کرد نشاط و عیش به باغ بقا توانی کرد اگر به آب ریاضت برآوری غسلی همه کدورت دل…

ادامه مطلب

اگر تو مست وصالی رخ تو ترش چراست

اگر تو مست وصالی رخ تو ترش چراست برون شیشه ز حال درون شیشه گواست پدید باشد مستی میان صد هشیار ز بوی رنگ و…

ادامه مطلب

اقتلونی یا ثقاتی ان فی قتلی حیاتی

اقتلونی یا ثقاتی ان فی قتلی حیاتی و مماتی فی حیاتی و حیاتی فی مماتی اقتلونی ذاب جسمی قدح القهوه قسمی هله بشکن قفس ای…

ادامه مطلب

از مه من مست دو صد مشتری

از مه من مست دو صد مشتری غمزه او سحر دو صد سامری هر نفسی شعله زند دین از او سوز نهد در جگر کافری…

ادامه مطلب