یار باید که غم یار خورد یار کجاست

یار باید که غم یار خورد یار کجاست غم دل هست فراوان دل غمخوار کجاست ماه من روشنی دیده ی بیدار منست یا رب آن…

ادامه مطلب

هرگز برخت سیر نگاهی نتوان کرد

هرگز برخت سیر نگاهی نتوان کرد وز بیم کسان پیش تو آهی نتوان کرد روزی که بنادیدن رویت گذرانم شرح غم آن روز بماهی نتوان…

ادامه مطلب

هر آنچ از صورت و معنی بر اهل راز می تابد

هر آنچ از صورت و معنی بر اهل راز می تابد تمام از گوشه ی آن نرگس غماز می تابد قبای سبز را در خور…

ادامه مطلب

نخل تو سرکش و دل خود کام من همان

نخل تو سرکش و دل خود کام من همان ناز تو همچنان طمع خام من همان در جنت وصال مرا روز و شب یکیست در…

ادامه مطلب

منم و سر ارادت چو سگان بر آستانی

منم و سر ارادت چو سگان بر آستانی بجبین ز مهر داغی برخ از وفا نشانی بهزار جان شیرین بدلست و عمر سرمد نفسی که…

ادامه مطلب

مست گشتم سر ز قید هوشیاران می‌برم

مست گشتم سر ز قید هوشیاران می‌برم رخت خویش از پهلوی پرهیزگاران می‌برم چون شفق بربسته رخت خون‌فشان از طرف خاک خیمهٔ همت بر اوج…

ادامه مطلب

محروم باد چشم من از گلشن وصال

محروم باد چشم من از گلشن وصال گر بگذرد بهار و گلم بیتو در خیال گل پنج روزه ییست ولی نخل حسن تو پیوسته در…

ادامه مطلب

ما سینه را ز جور تو غافل شکافتیم

ما سینه را ز جور تو غافل شکافتیم آهی زدیم و آبله ی دل شکافتیم لیلی نمینمود رخ از غایت غرور مجنون شدیم و دامن…

ادامه مطلب

گلی که از نفسش مشک ناب بگدازد

گلی که از نفسش مشک ناب بگدازد چرا لب شکرین از شراب بگدازد خوش آن بدن که ز می در قبا چو گل روید نه…

ادامه مطلب

گر آن بودی که بختم نیکخواه خویشتن بودی

گر آن بودی که بختم نیکخواه خویشتن بودی سرم در پای ترک کج‌کلاه خویشتن بودی نگشتی هرزه بر گرد چراغ دیگران هرگز صفای خاطرم از…

ادامه مطلب

کار دل از پهلوی دلدار بگشاید مرا

کار دل از پهلوی دلدار بگشاید مرا یار باید تا گره از کار بگشاید مرا گر مرا بر دار بندد یار بهر امتحان کیست کان…

ادامه مطلب

عشقم بلای جان شد، آن لعل آتشین هم

عشقم بلای جان شد، آن لعل آتشین هم تلخست باده بر من، نیشست انگبین هم می خوردن و جوانی زیبد ترا که دانی آداب مجلس…

ادامه مطلب

صد شعله ی آه از دل هر گوشه نشین خاست

صد شعله ی آه از دل هر گوشه نشین خاست آه این چه بلا بود که از خانه ی زین خاست آشفته و کاکل بسر…

ادامه مطلب

شب آه و ناله از دل غمناک می زدم

شب آه و ناله از دل غمناک می زدم برق فنا بخرمن افلاک می زدم از درد بلبلان خزان دیده در چمن خوناب دیده بر…

ادامه مطلب

ساقی در آتشم، نظری در ایاغ کن

ساقی در آتشم، نظری در ایاغ کن یعنی بیار مرهم و درمان داغ کن کشتی روانه ساز که باد مراد خاست اختر دلیل شد طلب…

ادامه مطلب

ز غم جان می‌دهم چون دلربای خود نمی‌بینم

ز غم جان می‌دهم چون دلربای خود نمی‌بینم چه درد است این که جز مردن دوای خود نمی‌بینم سزد گر سر نهم در دشت و…

ادامه مطلب

رفتیم و گرد هستی از کوی یار بردیم

رفتیم و گرد هستی از کوی یار بردیم داغ دل بلا جو زین لاله زار بردیم بزم وصال دیده با داغ هجر رفتیم از گلشنی…

ادامه مطلب

دود برآمد ز دلم چون سپند

دود برآمد ز دلم چون سپند دور نشد از سر کارم گزند آه که با طالع بد آمدم دود سپندم نکند ارجمند عاشق دیوانه نداند…

ادامه مطلب

دلا زین آستان درد دل خود بردنم اولی

دلا زین آستان درد دل خود بردنم اولی چو یار از بودن من نیست راضی مردنم اولی چو از آمد شد کوی توام برگ گلی…

ادامه مطلب

درون سینه ام این نیم جان کز بهر ماهی بود

درون سینه ام این نیم جان کز بهر ماهی بود بیک نظاره بیرون رفت پنداری که آهی بود کسم در هیچ گلشن ره نداد امشب…

ادامه مطلب

خونین جگران را چه غم از ناز و نعیمست

خونین جگران را چه غم از ناز و نعیمست عاشق که بود جرعه کش دوست ندیمست قانون طرب ساز گداییست وگرنه بس نغمه ی دلسوز…

ادامه مطلب

خوبان خراب نرگس مستانهٔ تواَند

خوبان خراب نرگس مستانهٔ تواَند خود را زیاد برده در افسانهٔ تواَند آنان که می‌برند به حسن از پری گرو رخساره برفروز که دیوانهٔ تواَند…

ادامه مطلب

چونی هر چند از درد جدایی ناتوان رنگم

چونی هر چند از درد جدایی ناتوان رنگم شود از ناله هر دم تیز تر سوی تو آهنگم دلم را از جمالت پرده ی هستی…

ادامه مطلب

چنین که پیش نظر صورت نکوی تو دارم

چنین که پیش نظر صورت نکوی تو دارم بهر طرف که کنم سجده روبروی تو دارم ز دیدن دگرانم چه سود چون من حیران نظر…

ادامه مطلب

چشم گریانم که می‌گردد ز شوقت خون در او

چشم گریانم که می‌گردد ز شوقت خون در او جا ندارد جز خیال آن لب میگون در او غنچهٔ سیراب از باران اشکم در چمن…

ادامه مطلب

تمام عمر اگر بر قبله ی طاعت جبین سایم

تمام عمر اگر بر قبله ی طاعت جبین سایم چنان نبود که در کویت شبی رخ بر زمین سایم خوش آن راحت که چون سنگ…

ادامه مطلب

تا چند طلب باشد و مطلوب نباشد

تا چند طلب باشد و مطلوب نباشد خون گریم و نظاره ی محبوب نباشد هر ناله میان من و او قاصد دردیست دلسوز مرا حاجت…

ادامه مطلب

بیا که ساقی ما بی نقاب جلوه نمود

بیا که ساقی ما بی نقاب جلوه نمود ببین در آینه ی جام چهره ی مقصود سزد که پیر خرابات جرم ما بخشد به آب…

ادامه مطلب

به این جادو و شانم تا سر پیوند خواهد بود

به این جادو و شانم تا سر پیوند خواهد بود به زنجیر محبت گردنم در بند خواهد بود اگر صد خوب پیش آمد ترا یاد…

ادامه مطلب

بر اوج حسن چو آن ترک کج کلاه بر آید

بر اوج حسن چو آن ترک کج کلاه بر آید خروش عشق ز درویش و پادشاه برآید چو طالعست ببینندگان ستاره ی روشن بآفتاب رود…

ادامه مطلب

باران و موج آب و می و روز عشرت است

باران و موج آب و می و روز عشرت است از هر طرف که می نگرم دام صحبت است بوی بهار مژده ی فردوس می…

ادامه مطلب

ای مرا هر ذره با مهر تو پیوندی دگر

ای مرا هر ذره با مهر تو پیوندی دگر هر سر مویی به وصلت آرزومندی دگر بگسل از دام گرفتاری که بر هر ذره اش…

ادامه مطلب

ای چراغ دل مرو در بزم مردم جامکن

ای چراغ دل مرو در بزم مردم جامکن گر همه چشم منست آنجا دمی مأوا مکن مردم چشمی، مشو از دیده ی غائب چون پری…

ادامه مطلب

آنم که ببزم کسم آهنگ نبودست

آنم که ببزم کسم آهنگ نبودست در پهلوی من جای کسی تنگ نبودست یوسف که از او آن همه خونابه کشیدند عاشق کش و بیباک…

ادامه مطلب

آمد بهار و دل بمی و جام تازه شد

آمد بهار و دل بمی و جام تازه شد مهرم بساقیان گلندام تازه شد هر شاخ گل ز کج کلهی می دهد نشان خوبان رفته…

ادامه مطلب

از سرمه، نرگست همه رنگ حنا گرفت

از سرمه، نرگست همه رنگ حنا گرفت در آب و گل کلاله شمیم صبا گرفت در خواب عاشق آمدی و پای نازکت چندان بدیده سود…

ادامه مطلب

یاد تو هیچم از دل پر خون نمی رود

یاد تو هیچم از دل پر خون نمی رود وز دیده ام خیال تو بیرون نمی رود نام وفا مبر که دلم از جفا پرست…

ادامه مطلب

هرگز به وصلت ای گل رعنا نمی رسم

هرگز به وصلت ای گل رعنا نمی رسم جایی رسیده یی که من آنجا نمی رسم خارم که دورم از شرف دستبوس گل گردم که…

ادامه مطلب

نیست بیرون و درونم ذره‌ای خالی ز دوست

نیست بیرون و درونم ذره‌ای خالی ز دوست صورتم آیینهٔ معنی و معنی عین اوست آنچنان با دوست یکتایم که چون مجنون زار هیچ غیر…

ادامه مطلب

نخل قدت که از چمن جان برآمده

نخل قدت که از چمن جان برآمده شاخ گلی بصورت انسان برآمده از پای تا به سر همه جانست آن نهال گویا ز آب چشمه…

ادامه مطلب

منم و دو چشم روشن برخ تو باز کردن

منم و دو چشم روشن برخ تو باز کردن ز نعیم هر دو عالم در دل فراز کردن قدمی بهستی خود زدنست، قصه کوته بخیال…

ادامه مطلب

مست آمدی کرشمه کنان در قبای ناز

مست آمدی کرشمه کنان در قبای ناز زینگونه نازنین که تویی هست جای ناز بخرام و ناز کن که خدا در ریاض حسن آراست سرو…

ادامه مطلب

محتسب گر به درِ میکده مانع نشود

محتسب گر به درِ میکده مانع نشود رندِ میخواره به صد عربده قانع نشود یار چون در رَهِ میخانه قدم پیش نهد کیست کان راه…

ادامه مطلب

ما سر به آب خنجر قصاب شسته ایم

ما سر به آب خنجر قصاب شسته ایم دست از مراد خویش بصد آب شسته ایم پهلو نهاده ایم بشمشیر آبدار وز دل غبار بستر…

ادامه مطلب

گلرخان بر سر خاکم چمنی ساخته اند

گلرخان بر سر خاکم چمنی ساخته اند چمنی بر سر خونین کفنی ساخته اند در حقیقت نسب عاشق و معشوق یکیست بوالفضولان صنم و برهمنی…

ادامه مطلب

گر آن خورشید روزی بر سر من سایه اندازد

گر آن خورشید روزی بر سر من سایه اندازد رقیبش همچو ابری آید و روزم سیه سازد گرفتارم بدست نازنینی کز هوای خود مرا چون…

ادامه مطلب

قدح بیار که من خانه سوز و دیر پرستم

قدح بیار که من خانه سوز و دیر پرستم ز جام جرعه چه خیزد سرقرابه شکستم گهی شکایت مستی و گاه طعنه ی توبه نرسته…

ادامه مطلب

عشق آمد و هوای صف طاعتم نماند

عشق آمد و هوای صف طاعتم نماند پرهیز ای فرشته که آن عصمتم نماند دردا که از دعا تو بدستم نیامدی وز جانب کسی نظر…

ادامه مطلب

شکفت لاله، توهم عطر در شراب افشان

شکفت لاله، توهم عطر در شراب افشان بجام ریز می لعل و گل دراب افشان نسیم گو ورق گل بر اهل مجلس ریز تو گرد…

ادامه مطلب

شب آن بدمهر را با غیر چون یکرنگ می‌دیدم

شب آن بدمهر را با غیر چون یکرنگ می‌دیدم به بخت خود دل بدروز را در جنگ می‌دیدم به ظاهر می‌نمود آن بی‌وفا دلگرمیی با…

ادامه مطلب