از تو نشان گرفتم و دیدم نشان تویی

از تو نشان گرفتم و دیدم نشان تویی من بی‌هوا پریده‌ام و آسمان تویی ای نقشِ تاک حک شده بر باغِ دامنت هر جرعه‌ شراب…

ادامه مطلب

پنداشتیم خنده و شادی سرشتِ ماست

پنداشتیم خنده و شادی سرشتِ ماست اما فقط غم است که در سرنوشتِ ماست ما را درونِ مزرعِ رنج آفریده‌اند اندوه، ابرِ تیره و غم،…

ادامه مطلب

از ارتفاع میترسم

از ارتفاع میترسم افتاده ام از بلندی از آتش میترسم! سوخته ام به کرات از جدایی میترسم رنجیده ام چه بسیار… از مرگ نمی هراسم…

ادامه مطلب