مدار مدارا

مدار مدارا
و از برودت سرما کرخت شد منبر
اسیر تاج و گرفتار تخت شد منبر
نسیم مستی ایمان نمی‌وزد هرگز
ز بس‌که غرق غبار و دولخت شد منبر
نگاه کرد و تبر بر زمین زد و جان داد،
قسم به جان جهان تا درخت شد منبر
و از لطافت دل شد تهی روایت عشق
بسان صخره‌ی سرسخت، سخت شد منبر
و در مقام پیمبر نشسته نیرنگی
به جای باور گل تکیه می‌زند سنگی
و بر مقام صفا و سماحت و اخلاق
نشسته عربده‌جویی، تبیره‌آهنگی
به جای زمزمه‌ی عارفانه‌ی معراج
لمیده صخره‌سرشتی، نبیره‌ی لنگی
و در مدار مدارا نمود بر پا دار
و سربدار شود فرّ عشق و فرهنگی
سرود دل شده مستی‌فزای آزادی
چه می‌شود که بخواند اگر «سرآهنگی»:
‌و از برودت سرما کرخت شد منبر
اسیر تاج و گرفتار تخت شد منبر
و از لطافت دل شد تهی روایت عشق
بسان صخره‌ی سرسخت، سخت شد منبر
عبدالغفور آرزو
ریملز
جمعه
۱۱/ ۹/ ۱۴۰۱خورشیدی
۲ دسامبر ۲۰۲۲ م
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *