قطار لحظه واگن ثانیه ها چه تند گذشت
در ایستگاه زمان گرد انتظار نشست
مسافری که نیامد و مهلتی که نبود
و کودکی که به آجر غرور لحظه شکست
سوار واگن خویشم و حسرت دیروز
قطار می رود افسوس کاش بر می گشت
قطار رفت و نماند مگر غبار خیال
به روی بوته رویا ، میان باور دشت
احمد پروین