خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام

خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام

تا مگر سرو روانش را به خود مایل کنم

یاد آن زلف گرهگیرم چو در دل بگذرد

ناخن اندیشه صرف عقدهٔ مشکل کنم

خویشتن‌پرور شدن خوش‌تر ز تن پروردن است

تا به کی اوقات خود را صرف آب و گل کنم

جامهٔ هستی بر اندامم نمازی می‌شود

داغ خواهش را گر از دامان دل زائل کنم

جویای تبریزی

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *