گه مستم و گاه در خمارم

گه مستم و گاه در خمارم
این است تمام عمر کارم
از پاره ی دل، سرشک چون گل
آیینه شکسته در کنارم
چندم ببرد به سیر گلشن؟
از روی نسیم، شرمسارم
از عالم خاک، پای عنقا
ببریده ز تیغ کوهسارم
پیچیده ام آنچنان که افتند
مرغان به قفس ز شاخسارم
بی آن گل رو، سلیم بگذشت
افسرده تر از خزان، بهارم
سلیم تهرانی
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *