باید این بار فقط گوش به حرفم بدهی

باید این بار فقط گوش به حرفم بدهی
تا معمای خودم را به تو تفهیم کنم
فارغ از جنسیت و صرف نظر از تنمان
با نگاهم غزلی شکل تو ترسیم کنم

خالق حال و هواهای خوشایند منی
باید این بار همانند خداوند شوی !
معجزه باشی و رویای مرا خیس کنی
تا به تو پیش نگاه همه تعظیم کنم

وسطِ شعر مجوز بده تا گریه کنم
پدرانه به سرم دست بکش، قصه بگو
پلّه پلّه سبکم کُن که فقط روحم را
با هنرمندی دستانِ تو ترمیم کنم

وسطِ شعر، تو تعریف کن از همهمه ی-
اجتماعی که به ما این همه آسیب زده
کمکم کن که خودم فاصله را حفظ کنم
بین هر رابطه ای، ضابطه تنظیم کنم!

ته ِ فنجان من از قهوه ی چشمت خالیست
خواب دیدم که کسی در دل مه ترکم کرد
می دویدم که به تصویر خیالت برسم
تا تن یخزده ام را به تو تسلیم کنم

به تو آسیب زدم تا که مرا حذف کنی
از دلت، از نفَست، از هیجان های تنت
قول دادم که خودم را بتوانم این بار
تا ابد از تو و لب های تو تحریم کنم

عاشقم شاید و بگذار که انکار کنم
که هم آغوش شدن با تو برایم سخت است!
پای احساسِ مرا باز به تختت نکشان
صبر کن روح خودم را به تو تقدیم کنم

صنم نافع

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *