کنار برکه

کنار برکه
به تماشای قو نشسته بودم
نگاهت مرا
به تور انداخت
رقص لبانت برد مرا
تا کرانه آبی
در خیالم
سرم را روی شانه‌ات حس کردم
بستری از پر قو‌‌
نرم و آرام
با زمزمه نفس‌هایت
زندگی را نفس کشیدم
با شتاب دستم را کشیدی
گفتی: مواظب باش
داخل برکه نیفتی
به راهت ادامه دادی
من ماندم و یک برکه خاطره

عاقله قریشی

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *