زمانه کرد در این سرزمین غریبم باز

زمانه کرد در این سرزمین غریبم باز
فکنده دور ز محبوب و از حبیبم باز
بجای آنکه چو طوطی شکر خورم ز لبش
قرین ناله و افغان چو عندلیبم باز
چراغ بزم وصال نگار خود بودم
که هجر سوخت بکام دل رقیبم باز
امید عافیتم نیست در خراسان چون
مریض گشته پری مهربان طبیبم باز
امیدوار چنانم ز آستانه قدس
که آستانه اقدس شود نصیبم باز
امیر یا عجب این شد که بعد چندین سال
بکوی آن صنم نازنین غریبم باز
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *