ماه رحمت بود، مهرش را به دل جا کرد و رفت
اشتیاق بودنش در سینه پیدا کرد و رفت
نیستم دلواپس سالی که از عمرم گذشت
این یکی ماهش دلم محو تماشا کرد و رفت
جلوههای عشق را دیدم به هر نیم شبش
رمز و راز دوستی را شرح و معنا کرد و رفت
لحظه لحظه مثل خورشیدی به عمق تیرگی
روشنایی دیده و دل را مهیا کرد و رفت
دست پاک و مهربان حضرت حق بر جهان
با نوازش ها به عالم عشق اهدا کرد و رفت
پاکبازان ملائک، حلقه های کهکشان
بزم های شکر و شادی داشت، برپا کرد و رفت
آبیاری کرد باغ و ریشهی اندیشه را
نامه های توبه را از خلق امضا کرد و رفت
محمد خردمند