در طبع زخم خورده هوای سرود نیست

در طبع زخم خورده هوای سرود نیست
احساس را هر آنچه که بود و نبود نیست
تا قامتت حضور اجانب رکوع کرد
قرب خدا به هرچه نماز و سجود ، نیست
من تشنه ی محبتم اما سراب بود
آنچه که دوست کرد به من وانمود، نیست
آن شعله ها که داشت به دل ها حرارتی
سرد و خموش گشته و آثار دود نیست
ای من! خدا نخواسته مردی و روز بعد
اشکی به چشم یار تو در یادبود نیست
با من تمام درد مرا نیز دفن کن
بدرود نامه درخور مدح و درود نیست
دلسردم از زمانه و از نسل های بعد
نسلی که هیچ در غم و شادی به خود نیست
سرچشمه ها که تیره و آلوده می شوند
بر جویبار عیبی و تقصیر رود نیست
ملت چه سرنوشتی رقم می زند که جز…
هر ایده خبیثه ی فرهنگ و مود نیست
محمد خردمند
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *