والعصر اندک است و لفی خسر بی شتر

والعصر اندک است و لفی خسر بی شتر
این گونه سرنوشت مرا خوانده پی شتر
ملا از اژدهای پس از مرگ گفت وهی
ما را گزید با لب و دندان نی شتر
این گرگ های فلسفه گوی سکوتمند
همواره راض یاند به فردای می شتر
ما دور مانده گان اصالت نبود هایم
پیوند خورد هایم به وصلی که خوی شتر
ما درد دیده گان قضاییم، بی خیال…
مرهم نمی خریم به دردی که ری شتر
ما را رها کنید به عصیان بی شمار
شیری نتر از گناه ندیدیم کی شتر
***
بانو بیا نفس بده از پشت روسری
برباد ده مرا به دو زلف پری شتر
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *