تو تن‌هایی و من در تن تنت جان می‌رسم روزی

تو تن‌هایی و من در تن تنت جان می‌رسم روزی
درختِ من، به دنیایت شگوفان می‌رسم روزی
مکن تشویشِ حالِ سال‌های خشک‌سالی را
که باران می‌رسم روزی، که باران می‌رسم روزی
به کوچه رفته بودم شال بر سر، گیسویم چودی
خودم را انتظارم که پریشان می‌رسم روزی
همه درگیر پول و نام و عنوان سیاست‌ها
و من بر دوش، فرهنگ خراسان می‌رسم روزی
پیانو می‌نوازی دردهای بی‌نوایت را
شنیدم که نوایت را به درمان می‌رسم روزی
قیامت را چرا افسانه می‌خوانی، تو بی‌دینی؟
حقیقت می‌شوم، آیاتِ طوفان می‌رسم روزی
منم شعر بلندآزادِ شب‌های زمستانی
مرا می‌خوانی یا نی؟ که به پایان می‌رسم روزی
خالده فروغ
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *