حسنک و دار

حسنک و دار
خانه از اشک یتیمان شده غرقاب چکک
گله داریم همیش و همه از چرخ فلک
سر جمشید برهنه که عقاب آرد تاج
سام فرزند نهد در بر البرز، چتک
فخر کاووس بود بستن دست رستم
فخر رستم که زند ز خم به سهراب خپک
نیم دنیا سیه از سوگ سیاووشان است
نیم دیگر به چراغانی و دهل و تنبک
شرق در آتش و شرقی پسران رو به فرار
سوی آن غرب که از شرق خطرناک ترک
این زمان آمده لیلی به فغان از مجنون
مانده فرهاد ز بد خلقی شیرین هک و پک
بر زبان حرف بسی و همه از جنس دروغ
کله از گفتنی هیچ مگو گشته تکک
بخل و خودخواهی و بی باوری و سنگ دلی
همه در بستر بیداری ما گشته خسک
همه جا زمزمۀ لاف نژادیست بلند
قوم ما از همه سر، قوم شما است پچک
از دگر گشتن ارباب به دهقان چه رسد
چارقش کنده و صد پینه به دوشش کیپنک
باغبان جامۀ زربفت مبارک! چه غم ار
باغ خشکیده و یک برگ در آن نیست درک
ما ز تاریخ چه داریم، به ذهن کمپیر
قصه های غم و هر قصه ز دار و حسنک
باز سازند به زودی سرک و جادۀ شهر
نتوان زود ترک بین دو دل ساخت سرک
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *