ز خونافشانی دل دیده را نمناک میخواهم
دل از خونسردی نوباوگان کاوه پرخون شد
شقاوتپیشهای خونریز چون ضحاک میخواهم
چو از بالا نشستن آبرومندی نشد حاصل
نشیمن با گدای همنشین خاک میخواهم
در این بازی که طرح نو نماید رفع ناپاکی
حریف کهنه کار پاکباز پاک میخواهم
رود از بس پی صید غزالان این دل وحشی
به گیسوی تو او را بسته فتراک میخواهم
قفس از شش جهت شد تنگ در این خاکدان بر دل
پری شایسته پرواز نه افلاک میخواهم