ای شوخ پریوشان آفاق

ای شوخ پریوشان آفاق
بر باده ده شکیب عشاق!
نبود به جهان کسی ز آدم
یک تن که تو را بود نه مشتاق!
بیچاره دلم که جفت غم شد
تا کرده‌ام ابروی خمت طاق
هم‌درس بودم به عشق مجنون
او رفت به دشت و من به اسواق
در گردن جان من نهادی
مانند سگان خویش اطواق
روحم به ازل میان ارواح
با عشق تو بسته بود میثاق
شیرازه نمی‌توان گرفتن
دیوان غم تو را ز اوراق
مشهور وفا و مهر بودی
در بین شکرلبان به اخلاق
بسیار بریدی عاشقان را
با تیغ جفا و ظلم اعناق
از آتش عشقبار طغرل
گردید قرار و صبرم احراق
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *