خطاب به اولاد وطن

خطاب به اولاد وطن
نور چشم وطن ای بچه ء افغان افسوس
دل من داغ شد از دست تو ای جان افسوس
چند گویم به تو فرزند مسلمان افسوس
به تو ای عنصر افسرده ی بی جان افسوس
کیست جز تو که کند گریه به ویرانی تو؟
آوخ افسوس به این روز پریشانی تو
همه بیدار و تو در خواب گران تا کی؟
غافل از سرِّ ترقّی جهانی تا کی؟
چشم بر راه کمال دگرانی تاکی؟
تو به این پرده تاریک نهانی تا کی ؟
هله بر خیز ز جا غفلت بی جا تا کی؟
خواب نوشین چه قدر نشئهء صبها تا کی؟
نشدی ملتفت و عظمت دیرین تو رفت
قدر تو قدرت تو عزّ تو تمکین تو رفت
همه از غفلت تو شوکت پیشین تو رفت
کفر گردد که بگویم به خدا دین تو رفت
لیک چشک تو از این معرکه بیدار نشد
دل چون سنگ تو زین واقعه هشیار نشد
ما به این فکر که تو غیرت دنیا گردی
بهر اسلاف وطن باعث احیا گردی
دل دانا شوی و دست توانا گردی
آتش خرمن جمعیت اعداگردی
ما نگفتیم زنی تیشه تو بر پای وطن
به کف خویش بزن سنگ به مینای وطن
ای پسر چشم وطن سوی تو باز است هنوز
قوم را جانب تو دست دراز است هنوز
مملکت را به تو صدگونه نیاز است هنوز
فرصتی خدمت تو دور و دراز است
وقت بازی نبود فرصت کار است بیا
ای پسر کار نکردن به تو عار است بیا
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *