قدم گذار ز اقلیم آب و رنگ برآ

قدم گذار ز اقلیم آب و رنگ برآ
بسانِ تیر از این خوابگاه جنگ برآ
شرابِ عقل به پیمانه ای ادب برسان
ز جام ِ ساقی و خمیازه ای ترنگ برآ
تنت به زیور انسانیت بده صیقل
مشو چو دیو و دَد از هیکل دبنگ برآ
شرافتِ دو جهان خواهی مردِ همت باش
ز های و هوی خرافاتِ رسم و ننگ برآ
بهارِ صورت و، نازی که مانده پا بر جا
صفا کن آیینه از خود پرست زنگ برآ
زمانه در گذر و عمر می کند تعجیل
توهم شتاب کن از ورطه ای درنگ برآ
جهان به معنی حرف و سخن گلستان کن
دری گشای ز لفاظی و جفنگ برآ
قناعت ار کنی یکقطره، چشمه و دریاست
ز شوقِ بحر و محیطی پر از نهنگ برآ
گر عافیت طلبی چشم و گوش خود بر بند
سفر به دل کن و از بانگ دَنگ، دَنگ برآ
خیالی نازک و طبعِ درشت ناید ساز
تو شیشه ای و از این همرهان سنگ برآ
به عشق پاک تو جان داد و خاک شد محمود
چو موجِ لاله سری قبرِ او قشنگ برآ

شنبه 26 ثور 1394 هجری خورشیدی
که برابر میشود به 16 می 2015 میلادی
سروده ام
احمد محمود امپراطور
کابل/ افغانستان

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *