دیریست ترا ای گل خودروی ندیدم

دیریست ترا ای گل خودروی ندیدم
مانند تو سنگین دل و بدخوی ندیدم
چون آب روان عمر به هجران تو بگذشت
یک لحظه ترا بر لب یک جوی ندیدم
همتای تو پیدا نشد از هیچ دیاری
در خلم و سمنگان و به اندخوی ندیدم
گشتم به سراغ و درکت بلخ و بخارا
افسوس که بودی تو به چارجوی ندیدم
چون کاکل مشکین تو ای ترک ختایی
سر تا سر چین نافهء خوشبوی ندیدم
یک ذره ترا نیست نشانی ز محبت
همرنگ تو بی مهر جفاجوی ندیدم
شهنامه کند ختم به یک نیم نگاهی
چون چشم تو بادام سخنگوی ندیدم
بسیار نظر در کمر یار فگندم
جز رشتهء باریکتر از موی ندیدم
ذرات طلا دارد همین رود سرشکم
روزی به لبش مردم زرشوی ندیدم
بالای گلیم غمت ای عشقری ساز است
یعنی شب مرگ تو کم از طوی ندیدم
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *