بی تميزی رفته رفته زور شد

بی تميزی رفته رفته زور شد
شوربا شيرين و حلوا شور شد
يک قلم عشرت ز عالم محو گشت
روز عيد ما شب عاشور شد
صبر ما درگير گرديد عاقبت
حاسد ما را نديدی کور شد؟
تنگ و تاريک است در چشمم جهان
اين فضا بر ما دهان گور شد
بستری گشتيم از که تا به مه
نوجوانان پير و پيران جور شد
حسن زيبای کسی از خط سبز
سرخ بود و زرد گشت و بور شد
عشقری هر شی خور استاده خور
کاسهء انسانيت آخور شد
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *