از لبه‌ی بام آن طشت می‌کرد سقوط آخر

از لبه‌ی بام آن طشت می‌کرد سقوط آخر
افتادن و سر خوردن با شاخ بلوط آخر
از کوچه گذر می‌کرد یک حرف نگفت؛ اما
تن داد به یک لبخند با شرط و شروط آخر
خاموشی مطلق بود گفتند: بهشت این‌جاست
از وحشت تنهایی کردیم هبوط آخر
گر قوم شود یاغی تقدیر تو معلوم است
تنهایی و شیدایی چون حضرت لوط آخر
بین من و «طا» و «ت» جنجال فراوان شد
عشق آمد و صادر کرد فرمان سکوت آخر
یحیا جواهری
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *