نه در برابر تم؛ بلکه نصف دیگر تم
تو برکهای و منم ماهی قزلآلا
حیات من به تو بند است صدقهی سر تم
نشستهام لب ساحل، تو دانی و دریا
مرا به حال خودم واگذار، نوکر تم
تو شهر امن و امانی، پناهجو بسیار
قبول کن که در این جمع حلقهی در تم
خدا نصیب کند صلح و عاشقی زیباست
اگر که جنگ شود پیشمرگ و عسکر تم
چه جای بحث و جدلهای منطقالطیر است
ز بام خویش مپرّان که من کبوتر تم
…
اگرچه بین قبایل هزار کشمکش است
بیا تو خواهر من باش؛ من برادر تم
یحیا جواهری