ناآشنا

ناآشنا
ما را دلی بود که ز دنیای دیگر است
ماییم جای دیگر و او جای دیگر است
چشم جهانیان به تماشای رنگ و بوست
جز چشم دل که محو تماشای دیگر است
این نه صدف ز گوهر آزادگی تهی است
وآن گوهر یگانه به دریای دیگر است
در ساغر طرب می اندیشه سوز نیست
تسکین ما ز جرعه مینای دیگر است
امروز می‌خوری غم فردا و همچنان
فردا به خاطرت غم فردای دیگر است
گر خلق را بود سر سودای مال و جاه
آزاده‌مرد را سر و سودای دیگر است
دیشب دلم به جلوه مستانه‌ای ربود
امشب پی ربودن دل‌های دیگر است
غمخانه‌ای‌ست وادی کون و مکان رهی
آسودگی اگر طلبی جای دیگر است
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *