قصاید – امیر معزی نیشابوری
از دولت عالی به سعادت ستدم داد
از دولت عالی به سعادت ستدم داد زین خلعت فاخر که خداوند مرا داد جون دجلهٔ بغداد مرا بود دو دیده دجله بشد و خانهٔ…
آفرینباد آفرین بر خسرو روی زمین
آفرینباد آفرین بر خسرو روی زمین سایهٔ یزدان ملکشاه آفتاب داد و دین آنکه دولت را جلال است آنکه ملت را جمال آنکه امت را…
آن بت که هست چهرهٔ خور پیش او رهین
آن بت که هست چهرهٔ خور پیش او رهین صد حلقه دارد از سه طرف هر طرف یمین پیوسته در میانهٔ هر حلقهای دلی چون…
ای اصل ملک و دولت ای تاج دین و دنیا
ای اصل ملک و دولت ای تاج دین و دنیا ای عابده چون مریم ای زاهده چو زهرا ای قبلهٔ دو دولت هر دو پناه…
ای تو را بر مه و زهره ز شب تیره ردی
ای تو را بر مه و زهره ز شب تیره ردی زهره از چرخ به زیبایی تو کردندی نه عجب گر کند از چرخ ندا…
ای روزگار ساخته آموزگار تو
ای روزگار ساخته آموزگار تو روز جهان برآمده در روزگار تو تو شهریار و خسرو خلق زمانهای واندر زمانه نیست کسی شهریار تو کار زمانه…
ای شه پیروزبخت ای خسرو پیروزگر
ای شه پیروزبخت ای خسرو پیروزگر ای همه شاهان به خدمت پیش تو بسته کمر تو معز دین و دنیایی و بفزاید همی از تو…
ایا شاهیکه عالم را همی زیر عَلَم داری
ایا شاهیکه عالم را همی زیر عَلَم داری به دولت فرق جباران همی زیر قدم داری عرب را با عجم فخرست تا محشر به اقبالت…
این منم یافته مقصود و مراد دل خویش
این منم یافته مقصود و مراد دل خویش با حوادث شده بیگانه و با دولت خویش وین منم دیده و دل کرده پس از چندین…
بر هوا ابر بهاری سیم پالاید همی
بر هوا ابر بهاری سیم پالاید همی بر زمین باد شمالی مشک پیماید همی گُلْستان نقاش گشت و نقشها سازد همی بوستان عطار گشت و…
به فال فرّخ و عزم درست و رأی صواب
به فال فرّخ و عزم درست و رأی صواب سفر گزیدم و کردم سوی رحیل شتاب نماز شام که از شب نقاب بست هوا رسید…
تا باغ زرد روی شد از گشت روزگار
تا باغ زرد روی شد از گشت روزگار بر سر نهاد تودهٔ کافور کوهسار از برف شد بدایع کهسار در حجاب وز ابر شد صنایع…
تا که اسلام و شریعت به جهان آیین است
تا که اسلام و شریعت به جهان آیین است رکن اسلام خداوند معزّالدین است داور عدل ملکشاه، شه روی زمین که ز عدلش همه آفاق…
توانگری و جوانی و عشق و بوی بهار
توانگری و جوانی و عشق و بوی بهار شراب و سبزه و آب روان و روی نگار خوش است خاصهکسی راکه بشنود به صبوح ز…
چه پیکرست ز تیر سپهر یافته تیر
چه پیکرست ز تیر سپهر یافته تیر به شکل تیر و بدو ملک راست گشته چو تیر کجا بگرید در کالبد بخندد جان کجا ببارد…
چون ز سلطانان گیتی شهریاراست اختیار
چون ز سلطانان گیتی شهریاراست اختیار فَرِّخ آن صاحب که باشد اختیار شهریار صاحبی باید که باشد کاردان و دوربین درخور صاحبقرانی کامران و کامکار…
حلم باید مرد را تا کار او گیرد نظام
حلم باید مرد را تا کار او گیرد نظام صبر باید تا ببیند دوست دشمن را به کام عادت ایوب و ابراهیم صبر و حلم…
خیمهها بین زده به صحرا بر
خیمهها بین زده به صحرا بر جون سمائی به روی دریا بر زردگل بین دمیده بر سبزه راست چون کهربا به مینا بر ژاله بین…
دیدم به ره آن نگار خندان را
دیدم به ره آن نگار خندان را آن ماه رخ ستاره دندان را بر ماه دو هفته تافته عمدا مشکین دو رسن چه زنخدان را…
ز بهر عید نگارا همی چه سوزی عود
ز بهر عید نگارا همی چه سوزی عود چرا شراب نپیمایی و نسازی عود بساز عود و بده یک شراب وصل مرا که من بسوختم…
سروی بهراستی چو تو در جویبار نیست
سروی بهراستی چو تو در جویبار نیست نقشی به نیکویی چو تو در قندهار نیست جفت مهی اگرچه به خوبیت جفت نیست یار شهی اگر…
شدست باغ پر از رشتههای در خوشاب
شدست باغ پر از رشتههای در خوشاب شدست راغ پر از تودههای عنبر ناب به باغ و راغ مگر ابر و باد داشتهاند به توده…
طال اللّیالی بَعدَکُم و اَبیَضَّ عَینی مِن بُکا
طال اللّیالی بَعدَکُم و اَبیَضَّ عَینی مِن بُکا یا حَبّذا اَیّا مَنا فی وَصلکم یا حَبّذا آه از غم آن خوش پسر کز هجرا و…
فرخ آن شاهی که هر ماهیش فتحی دیگرست
فرخ آن شاهی که هر ماهیش فتحی دیگرست فتح او از یکدگر زیباتر و نیکوترست در جهانداری فتوح او طراز دولت است در مسلمانی خطاب…
کیمیا دارد مگر با خویشتن باد خزان
کیمیا دارد مگر با خویشتن باد خزان ور ندارد چون همی زرین کند برگ رزان اصل رنگ آمیختن دارد مگر باد خریف ور ندارد چون…
ماه است ساقی و قدح باده مشتری
ماه است ساقی و قدح باده مشتری وین هر دو را منم بهدل و دیده مشتری با مشتری مقارنه کردست ماه من فرخ بود مقارنهٔ…
موسم عید و لب دجله و بغداد خُرَم
موسم عید و لب دجله و بغداد خُرَم بوی ریحان و فروغ قدح و لاله به هم همه جمع اند و به یک جای مهیا…
هر روزکه خورشید سر ازکوه برآرد
هر روزکه خورشید سر ازکوه برآرد از فتح و ظفر شاه جهان را خبر آرد گوییکه همی پوید بیک توبه تعجیل تا نامه فتح و…
همی بنازد تیغ و نگین و تاج و سریر
همی بنازد تیغ و نگین و تاج و سریر به شهریار ولایت گشای کشورگیر شه ملوک ملکشاه کز شمایل او فزود قیمت تیغ و نگین…
از بهر وفاداری آمد بر من یار
از بهر وفاداری آمد بر من یار شد ساخته از آمدن یار مرا کار بهتر چه بود ز آن که بود دوست وفاجوی خوشتر چه…
اگر چه خرمی عالم از بهار بود
اگر چه خرمی عالم از بهار بود همیشه خرمی من ز روی یار بود چو من به خوبی و آرایش رُخش نگرم چه جای خوبی…
امسال در آفاق دو عید است به یک بار
امسال در آفاق دو عید است به یک بار بر ملت و دولت اثر هر دو پدیدار یک عید ز ماه شب شوال و دگر…
ای آفتاب شاهی تخت آسمان توست
ای آفتاب شاهی تخت آسمان توست ملک زمین مسخر حکم روان توست صاحبقران و خسرو روی زمین تویی دولت همیشه رهبر و صاحبقران توست گر…
ای جُسته جفاکاری جَسته ز وفاداری
ای جُسته جفاکاری جَسته ز وفاداری بنمای وفاداری بگذار جفاکاری آشفتهام از عشقت بیهوده چرا شیبی آزردهام از هجرت بیهوده چه آزاری سیماست مرا در…
ای خسروی که مشرق و مغرب بهم توراست
ای خسروی که مشرق و مغرب بهم توراست وی داوری که هم عرب و هم عجم تو را است در شرق و غرب خلق خدا…
ای شهریارِ گیتی ای پادشاهِ عالم
ای شهریارِ گیتی ای پادشاهِ عالم صاحبقرانِ اعظم شاهنشهِ مُعَظّم ای سنجرِ ملکشاه ای خسروِ نکوخواه ای در جهان شهنشاه ای بر شهان مقدم ای…
ایا شهریاری که صاحب قرانی
ایا شهریاری که صاحب قرانی ز جدّ و پدر یادگار جهانی ملک شاه و الب ارسلان را تو فخری که پیش از ملک شاه و…
باد نوروزی همه کلّه زند در بوستان
باد نوروزی همه کلّه زند در بوستان ابر نیسانی همی بر گل شود لؤلؤفشان از جواهر گنج یاقوت است گویی میوهدار وز طرایف کَرْخِ بغدادست…
بر طرف مه از عنبر چنبر کشد آن دلبر
بر طرف مه از عنبر چنبر کشد آن دلبر هرگه که کشد چنبر بر طرف مه از عنبر دارد سمن و نسرین در سنبل مشکآگین…
به فرخی و خوشی بر خدایگان بشر
به فرخی و خوشی بر خدایگان بشر خجسته باد چنین عید و صدهزار دگر جلال دولت و دولت بدو فزوده شرف جمال ملت و ملت…
تا به سلامت به حِلّه آمد سَلْمیٰ
تا به سلامت به حِلّه آمد سَلْمیٰ خُلد شد از خرّمی چو جنّت ماوی آب گرفت از لبش حلاوت کوثر خاک گرفت از رخش طراوت…
تا گه از جم یادگارست این همایون روزگار
تا گه از جم یادگارست این همایون روزگار این جهان هرگز مباد از شاه عالم یادگار باد میمون و مبارک صدهزاران جشن جم بر خداوندی…
تیره شد ماه خرد بر آسمان مهتری
تیره شد ماه خرد بر آسمان مهتری خشک شد سرو هنر در بوستان سروری راست پنداری که جنبان شد زمین از زلزله پاره شد از…
چه سنت است که در شهر زینت زَمَنَ است
چه سنت است که در شهر زینت زَمَنَ است رسول شادی و جشن رسول ذوالمِنَن است خجسته موسم عیدست کاندرین موسم بر آسمان سعادت ز…
چون سخن گوید یابم ز دهانش خبری
چون سخن گوید یابم ز دهانش خبری چون کمر بندد بینم زمیانش اثری زان نگویم خبری تاکه نگوید سخنی زین نبینم اثری تاکه نبندد کمری…
خداوندی که تاج دین و دنیاست
خداوندی که تاج دین و دنیاست بهدولت دین و دنیا را بیاراست از آن تاجی است در دنیا و در دین که انعلا مرکب او…
در زلف تو گوییکه فکند ای صنم چین
در زلف تو گوییکه فکند ای صنم چین چندان زره و حلقه و چندان شکن و چین آن سنبل مشکینت که پوشید به سنبل وان…
راز نهان خویش جهان کرد آشکار
راز نهان خویش جهان کرد آشکار در منصب وزارت دستور شهریار بگشاد روزگار زبان را به تهنیت چون شد وزیر شاه جهان صدر روزگار فخر…
ز عقدهٔ ذَنب آخر برست شمس عجم
ز عقدهٔ ذَنب آخر برست شمس عجم ز دهشت خطر غم بجست شیر اجم فلک زپای سعادت گشاد بند بلا قضا ز دامن دولت گسست…
سزد گر سر فرازد ملک و شایدگر بنازد دین
سزد گر سر فرازد ملک و شایدگر بنازد دین که گیتی در مه آذر گرفت آیین فروردین به ملک و دین همی نازند شاهان بلنداختر…